چند ای دل از تغافل در ورطه هلاکی
واندر هلاک جان نیست اندر دل تو باکی
بیباکت عجیب است با آنکه مشت خاکی
ای مشت خاک تا کی محبوس این مغاکی
تا در مغاک هستی ای مهر تابناکی
تابنده کوکبت پست از صدمه افول است
شد اربعین عمرت مایل به سال پنجه
از بهر گنج دنیا خود رامساز رنجه
تا کی سفر باور رنج بهر درم به گنجه
جانر بس است زحمت در معرض شکنجه
زال جهان غدار گرگیست تیز پنجه
کارش بدلفریبی نقل سراب و غولست
در قاف قرب جانان بیشوخی و ظرافت
از این دیار نبود جز یک قدم مسافت
در این رباط ویران با این همه مسافت
آسودگی محال است ای طالب شرافت
پستی ز سر بلندی است و ز شهرت است آفت
گمنام شو که راحت در عزلت و خمولتست
چندین هزار شوهر از بهر خواستگاری
سوی عجوزه دهر کردند روی یاری
آخر نبود از پیش یک تن به حجله کاری
جز از عنا و محنت غیر از بلا و خواری
تن را نبود سودی جان را نماند یاری
با آن همه طلبکار این نسیه لاوصولست
از کوه کوه تقصیر با این همه فراست
نی واقف از جزائی نی واقف از سیاست
کرده به خرج دنیا سرمایه کیاست
از آفت خزان ساز زرع عمل حراست
ابلیس وار تعجیل چند از پی ریاست
بنما حدر که شیطان در کارها عجولست
در موسم جوانی در روز تندرستی
گشتی ز فیض کامل کردی به کار سستی
در شیب تا تو با شاب همبازی نخستی
من بعد بازجویی زین پیش هر چه جستی
تا کی خیال بافی با چند نادرستی
کار مآل بینی کار ذوی العقول است
آویز گوش خودساز این پند خوشتر از در
از قول صانع کل ز «الهکم التکاثر»
در «زرتم المقابر» قدری نما تفکر
شو کربلایی عشق آزاده باش چون حر
پایان کار خود کن از حال حر تصور
جسمت چرا نژند است جانت چرا ملولست
ابن زیاد چون کرد او را به کوفه سردار
در جنگ شاه مظلوم با کوفیان غدار
در هر قدم رسیدی در گوش آن وفادار
صورت بشارت خلد صیت برائت نار
هر دم تعجب حر گشتی فزون از این کار
غافل که این عنایت از عشق بوالفضولست
در راه کوفه چون گشت ملحق به موکب شاه
نزدیکی زبالی بگرفت بر حسین راه
آثار تشنگی یافت در حر شه فلک چاه
سیراب کرد او را لشکرش به دلخواه
آری چنین امامی است مصداق رحمه الله
هم منتهای مامول هم غایت السئولست
وقت نماز چون گشت حر ازصفای پنهان
با لشگر اقتدا کرد بر مقتداری امکان
پس سوی کوفه کردند روان در آن بیابان
در نینوا رسید از ابن زیاد فرمان
تا راه او ببستند از چار سو ز عدوان
آن را که ارث ما در دنیا ز عرض و طولست
چون صبح روز عاشور حر حرب را بپا دید
بن سعد را چو نمرود در جنگ با خدا دید
خود را مصاحب خوف هر لحظه بار جادید
اصل بنای دنیا در معرض فنا دید
بنیان وی هدر یافت بنیاد وی هباء دید
دانست آخر دهر مکر و فریب گولست
چندی پی تفکر در جیب سر فرو داشت
با عقل در سخن بود با جهل گفتگو داشت
ز آن آتشی که در دل از بار آرزو داشت
آخر به خاک افشاند آبی که در سبو داشت
یعنی عدول بنمود از آنچه دل بدو داشت
گفتا برات بیاصل درمان او نکولست
شد با غلام و فرزند بهر حیات دائم
در درگه حسینی از روی جهد عازم
لیکن بدوچه ره بست روز نخست قائم
از قول خود پشیمان از فعل خویش نادم
رو سوی درگهی کرد کز کثرت مکارم
میکال را هبوطست جبریل را نزول است
چون بت شکن خلیلی بر عشق نار پویا
یا همچو پور عمران خائف به طور سینا
بر رفرف محبت معراج قرب جویا
نازن به خلق ناسوت تازان به عرش اعلی
جبهه بدان دری سود از کثرت تمنا
کش جبرئیل بیاذن ممنوع از دخولست
محرم بقاب قوسین چون بهر التجا شد
سرگرم در مناجات با مظهر خدا شد
معشوق عذرخواهی از سبط مصطفی شد
گفت ای که از وجودت ملک و ملک بپا شد
اول اگرچه از من بر حضرتت جفا شد
از کردههای بیجا اکنون مرا عدول است
ای دوحه نبوت ای ریشه امامت
ای کان لطف و احسا ای معدن کرامت
گر از برای تائب باشد ندم علامت
اینک منم غریقی در لجه ندامت
گاهی شود که انسان از شیوه لئامت
در حق خود ظلومست در کار خود جهولست
دریای رحمت حق آثار لطف باری
چون سوی حر نظر کرد با اشکهای جاری
سر او فکنده در پیش از فرط شرمساری
بگشود باب احسان بر روی وی ز یاری
آری صفات باری دایم ز برد باری
اشفاق را مهیا الطاف را شمولست
دادش چو سرخط عفو آن سرمدی نشانه
زد از شراره شوق پا تا سرش زبانه
شد اول شهیدان آن فارس یگانه
بگرفت رخصت جنگ شد در جدل روانه
از بهر داد سر جوینده بهانه
چون با ر بس گرانی کور را بدل حمولست
با کوفیان ندا کرد کی حزب شوم شیطان
گیرم حسین نبود سبط نبی به دوران
نزد شما غریب است وارد در این بیابان
شمشیر کین کشیدن بیجا بروی مهمان
در هیچ دین و مذهب ای خلق نامسلمان
نه تابع فروع است نی جامع الاصولست
طومار حقشناسی گردید تا دمی طی
کاین سروری که شاهست بر هر قبیله حی
گشته چه عبد مملوک لایقدر علی شیء
ره آنچنان به غربت گردیده تنگ بروی
کز تشنگی حریمش نالد زنای چون نی
با آنکه آب عالم مهریه بتول است
این گفت و آشنا کرد مهمیز را به توسن
شد غرق قلزم جنگ مانند کوه آهن
تنها نمود بیسر سرها نمود بیتن
آزاد کرد اجساد از قید خود و جوشن
وز داس تبع بنمود کشته ز کشته خرمن
گفتی که شیر غضبان با بختی ز لول است
شوق لقای غلمان آخر گرفت تابش
وز حوریان جنت از غیب شد خطابش
خود را سبک عنان ساخت پای گیران رکابش
یعنی به خاک جا کرد از پشت زین جنابش
آمد به روی بالین دلبند بوترابش
آنسانکه فیالحقیقه آمال را حصولست
از خاک ره سروی بگرفت در کنارش
وز صفحه جبین ساخت پاک از وفا غبارش
مرهم به زخم بنهاد از چشم اشکبارش
حر گشت آخر کار بخت خجسته یارش
اول قدم به مقدم بنمود جان نثارش
آن را که در فنایش ارواح را حلولست
جانها فدای جانت ای زاده پیمبر
تو در بغل گرفتی حر شهید را سر
پس از چه مسلمان بر تو نگشت یاور
در زیر چکمه شمر ای نور چشم حیدر
یک تن نگفت آن روز با کوفیان کافر
کاین بیگناه مظلوم ریحانه رسولست
ای روی بال جبریل گردیده عرش پیما
آخر فتاد جسمت عریان به خاک صحرا
شد زیر خار و خاره پنهان تنت سراپا
نه مادری که سازد بهرت کفن مهیا
نیخواهری که از مهر به قبلهات کشد پا
جسمت به خاک پامال زیر سم خیولست
هر چند سحر (صامت) در شرع ماجراست
سحرحلال شعرم مقبول خاص و عامست
امروز رشته نظم چون در کف نظامست
همچشمی جنابش بیرون ز احترامست
اما چه این مسمط فرموده قواست
فرمان وی مطاع است احکام و قبولست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دقت به وضعیت انسان و زندگی او مینگرد و ابعاد مختلف آن را مورد بررسی قرار میدهد. او به تغافل و فریفتگی انسان اشاره میکند و میگوید که انسانها در پی گنج و مال دنیوی، خود را در غفلت و هلاکت قرار دادهاند. شاعر به سرعت گذر عمر و فریبندگی دنیا اشاره میکند و نسبت به عواقب این زندگی هشدار میدهد. او همچنین به شخصیت حر در روز عاشورا اشاره میکند که پس از توبه و برگشت از راه نادرست، جان خود را در راه حق فدای امام حسین (ع) کرد. شاعر تأکید دارد که در نهایت پشیمانی و ندامت بر چنین زندگی و رفتارهایی لازم است و انسان باید به حق و حقیقت برگردد. در پایان، وجدان و عواطف انسانی را بر میشمارد و از زیباییهای عاطفی و انسانی در لحظههای سرنوشتساز صحبت میکند.
هوش مصنوعی: ای دل، چند بار به بیتوجهی خود ادامه میدهی و به سوی هلاکت میروید؟ آیا در این نابودی جان، برای تو هیچ نگرانی وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: شجاعت تو واقعاً عجیب است. تو که فقط تودهای از خاک هستی، چقدر میخواهی در این گودال محبوس بمانی؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که در تاریکی وجود داری، ای خورشید درخشان، نور تو به خاطر آسیبهای افول، ناپایدار است.
هوش مصنوعی: به نیمهی عمرت نزدیک میشوی و به سال پنجم میرسی، ولی هنوز برای به دست آوردن ثروت دنیوی سختیها را تحمل میکنی.
هوش مصنوعی: تا کی باید درگیر سختیها و زحمتهایی باشم که تنها به خاطر به دست آوردن پول و آسایش مادی است؟ زندگی دردها و چالشهای فراوانی دارد و دیگر کافی است که در معرض زحمت و شکنجه قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: دنیا به مانند یک گرگ خطرناک و فریبنده است که با چنگالهای تیزش به انسانها آسیب میزند. او با دشواریها و فریبها، انسانها را به سوی آرزوهای بیپایه و توهمات میکشاند.
هوش مصنوعی: در نزدیکی محبوب، بدون هیچ شوخی و ظرافتی، از این سرزمین تنها یک قدم فاصله وجود دارد.
هوش مصنوعی: در این مکان خراب و با وجود این فاصلههای زیاد، داشتن آرامش و راحتی غیرممکن است، ای کسی که دنبال بزرگی و افتخار هستی.
هوش مصنوعی: پستی و فرودستی ناشی از بلندی و شهرت است. بنابراین، بهتر است ناشناخته بمانی، زیرا در آرامش و سادگی زندگی، راحتی بیشتری وجود دارد.
هوش مصنوعی: هزاران نفر برای خواستگاری به سوی زن سالخورده و زمانه رفتند و تلاش کردند تا با او ارتباطی برقرار کنند.
هوش مصنوعی: در نهایت، هیچ کس پیش از این به خاطر مشکلات و سختیها نتوانسته است به عشق و وصال برسد، جز تحمل رنج و درد و خفت.
هوش مصنوعی: بدن هیچ سودی ندارد و جان هم یار و یاوری در این دنیا ندارد، با این همه کسانی که از ما درخواست دارند و طلبکار ما هستند، این بدهیهایی که بر گردن داریم، هرگز وصول نخواهد شد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که حتی با دانش و هوش بالایی که فرد دارد، از عواقب کارهایش یا اصول مدیریت و سیاست اطلاعی ندارد. به عبارت دیگر، علم و آگاهی کافی برای درک تاثیرات و تبعات کارها یا مسایل اجتماعی را ندارد و نمیتواند به خوبی تصمیمگیری کند.
هوش مصنوعی: برای حفظ دستاوردها و سرمایهگذاریهای خود در دنیا، باید با هوشیاری و دقت عمل کنیم تا از خطرات و آسیبهای ناشی از مرور زمان و تغییرات پیشگیری کنیم.
هوش مصنوعی: به خاطر مقام و ریاست، عجله نکن زیرا شیطان در کارها عجول است.
هوش مصنوعی: در دوران جوانی و در روزهای سلامتی، از نعمتهای کامل بهرهمند شدی، اما در انجام کارها کوتاهی کردی.
هوش مصنوعی: در جایی که تو به همراه شاب در حال بازی هستی، من پس از اینکه بازجویی کردم، هر آنچه را که پیشتر جستجو کرده بودی، به خاطر میآورم.
هوش مصنوعی: چقدر میخواهی به خیالپردازی با چند اشتباه ادامه دهی؟ این کار تنها برای افرادی است که توانایی تفکر و تحلیل دارند.
هوش مصنوعی: این سخن زیبا را به یاد داشته باش که شنیدن نصیحت، ارزشمندتر از شنیدن افکار بیهوده دیگران است. مهمتر از همه، بهتر است به آنچه که خداوند به ما آموخته توجه کنیم.
هوش مصنوعی: در گورستانها لحظهای به تفکر بپرداز و مانند حر که عاشقانه آزادگی را انتخاب کرد، زندگی کن.
هوش مصنوعی: به پایان کار خود فکر کن و ببین چرا در حالی که جسمت به صورت حر (آزاد و رها) است، روح و جانت ناراحت و بیحوصله است.
هوش مصنوعی: ابن زیاد زمانی که او را به عنوان فرمانده به کوفه منصوب کرد، در جنگی به مبارزه با شاه مظلومی پرداخت که با کوفیان خیانتکار روبرو بود.
هوش مصنوعی: هر جا که بروی، به گوش وفادارت بشارت بهشت و نام نیک تو را برسان.
هوش مصنوعی: هر لحظه به شگفتی از کارهای خود میافتی، بیآنکه متوجه شوی که این محبت و توجه، از عشق بیپاسخ است.
هوش مصنوعی: در مسیر کوفه، هنگامی که به کاروان شاه رسید، زبالی به حسین نزدیک شد و راهش را گرفت.
هوش مصنوعی: حرّ چشید و نشانههای تشنگی را در آتش شهامت خود دید و لشکرش به دلخواه، او را سیراب کرد.
هوش مصنوعی: بله، چنین امامی نمونهی رحمت الهی است و در عین حال، بالاترین آرزو و پایان همه درخواستها است.
هوش مصنوعی: زمانی که وقت نماز فرا میرسد، حر از روی طهارت با لشکرش به یک رهبر توانمند اقتدا میکند.
هوش مصنوعی: آنان به سمت کوفه حرکت کردند و در بیابان به نینوا رسیدند و از ابن زیاد دستوری دریافت کردند.
هوش مصنوعی: وقتی که راه او را از هر طرف به واسطه ظلم مسدود کردند، بدان که ارث ما در این دنیا فقط از ویژگیهای ظاهری و مادی است.
هوش مصنوعی: صبح روز عاشورا، حر حرب دید که در میدان جنگ ایستاده است و او را مانند نمرود در جنگ با خدا تصور کرد.
هوش مصنوعی: انسان در هر لحظه باید از ترس زوال و نابودی خود را مراقب داشته باشد، زیرا اساس دنیا همیشه در خطر از بین رفتن است.
هوش مصنوعی: ساختار و اساس او از بین رفت و پایهاش به باد رفت. او در پایان عمر فهمید که دنیا پر از مکر و فریب است و به دام آن افتاده است.
هوش مصنوعی: مدتی به فکر و تأمل فرو رفته بود، به طوری که عقل و دانشش در گفتار به وضوح دیده میشد، اما همزمان با نادانیها و ignorance نیز بحث و گفتگو میکرد.
هوش مصنوعی: از آن آتش که به خاطر آرزوها در دل داشت، در نهایت آبِ در سبوش را به روی خاک ریخت.
هوش مصنوعی: شخص از آرزوها و خواستههای دلش منحرف شده و میگوید که سند بیاعتباری وجود دارد که درمان درد او نیست.
هوش مصنوعی: از روی تلاش و کوشش، به همراه غلام و فرزند، به سوی درگاه حسینی روانه شدهاند تا برای زندگی جاودان تلاش کنند.
هوش مصنوعی: اما در آغاز راه، به خاطر کار خود پشیمان شد و از قولی که داده بود، شرمنده گشت.
هوش مصنوعی: او به سوی درگاهی میرود که به خاطر وفور صفات نیک و پسندیدهاش، میکائیل از آنجا به زمین فرود آمده و جبرئیل نیز در آنجا نازل شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن دو حالت متفاوت در عشق اشاره دارد. یک طرف فردی است که با شجاعت و قدرت به عشق میپردازد، همانند کسی که بتها را میشکند و به دلایل عمیق و پایداری عشق میورزد. در مقابل، شخص دیگری وجود دارد که به خاطر ترس و ناامنی در عشق خود محتاط و نگران است، مانند شخصی که در کوه سینا به خوف و لرز نگاه می کند. این تضاد نشاندهنده دو رویکرد متفاوت در برابر عشق است: شجاعت و دلیر بودن یا احتیاط و نگران بودن.
هوش مصنوعی: در دنیای عشق و محبت، انسان به مقام نزدیکی و قرب الهی میرسد، در حالی که در میان مردم و جامعه، با شوق و نشاط در حال حرکت و تلاش است تا به بالاترین درجات معنوی دست یابد.
هوش مصنوعی: در این بیت به معنای این است که از کثرت خواستهها و تمناها چیزی به دست نمیآید و توجه به خواستههای زیاد فقط باعث ایجاد سردرگمی میشود. همچنین اشاره میشود که ورود به حقیقت یا مقامات بالا بدون اجازه و مجوز امکانپذیر نیست. در واقع، برای رسیدن به درجات عالی باید به اصول و موازین خاصی توجه کرد.
هوش مصنوعی: وقتی محرم جلوههای نزدیک به خداوند شد، مشغول دعا و گفت و گو با مظهر خدا شد.
هوش مصنوعی: معشوق به خاطر رفتار خود عذرخواهی کرد و گفت: ای کسی که به خاطر وجود تو ملک و سلطنت برقرار شده است.
هوش مصنوعی: اگرچه در گذشته به خاطر کارهای نادرست من نسبت به تو آسیبهایی به تو وارد شد، اما حالا تصمیم دارم که تغییر رویه دهم و به سمت بهتری بروم.
هوش مصنوعی: ای درخت نبوت، ای منبع امامت، ای مظهر لطف و احساس، ای محل فضیلت و کرامت.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر پشیمانیاش به من تکیه کند، نشانهاش این است که من در دریای ندامت غرق شدهام.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات انسان به خاطر طمع و خست به خود ستم میکند و در کارهایش نادان و بیخبر است.
هوش مصنوعی: خدای رحمتش چنان فراوان است که وقتی بر حر نگاه کرد، نشانههای لطفش را با اشکهای او مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: بیش از حد شرم و حیا، سرش را پایین انداخته بود و درِ کمک و حمایت را به روی او باز کرد.
هوش مصنوعی: بله، ویژگیهای خداوند همیشه از لطف و رحمت او ناشی میشود و این رحمت همواره در دسترس و شامل حال بندگان است.
هوش مصنوعی: وقتی که محبوب با تیر محبت خود به قلبم ضربه زد، شوق و خوشحالی از سر تا پا در وجودم شعلهور شد.
هوش مصنوعی: اولین شهید از آن فارس بینظیر، اجازه جنگ را گرفت و در میدان نبرد بهراه افتاد.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن حق، جوینده بهانههای زیادی میآورد، مانند اینکه با وجود سنگینی شرایط، کور هم دلیلی برای بار کردن بارها دارد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این فکر میکند که اگر حسین (علیهالسلام) در این زمان زنده بود و در کنار کوفیان میبود، ممکن بود با آنها به توافق برسد. اما در حقیقت، حسین، فرزند پیامبر و نوه اوست و به خاطر اصول و ارزشهای خود، هرگز به شیطان و ظلمگران نمیپیوندد. در واقع، این موضوع به نوعی اشاره به وفاداری و اصولی بودن حسین دارد و به این معناست که او همیشه در مسیر حق باقی میماند.
هوش مصنوعی: در این بیابان که غریبی به شما نزدیک شده، بیمورد زدن شمشیر کینه بر مهمان مناسب نیست.
هوش مصنوعی: در هیچکدام از ادیان و مذهبها، ای مردم غیرمسلمان، نه به جزئیات دین توجهی دارید و نه به اصول کلی آن.
هوش مصنوعی: دوست داشتن و قدردانی از شاه و سروری که بر هر قوم و قبیله حاکم است، مانند یک طومار گسترده میشود و این احساس هر لحظه در دل جریان دارد.
هوش مصنوعی: بندهای که تحت فرمان و کنترل است، در وضعیتی بسیار سخت و دشوار قرار گرفته و به قدری به غربت و تنهایی دچار شده که راهی برای خروج از این شرایط نمیبیند.
هوش مصنوعی: از شدت تشنگی، عواطف و احساساتم مانند نی به ناله درآمده است، با این که آب دنیا گرانبهاترین چیز، مهریه (عشق و محبت) پاکی و طهارت است.
هوش مصنوعی: او این حرف را زد و با نشانههایی، اسب را به حرکت درآورد. اسب همچون کوهی از آهن، در دل جنگ غوطهور شد.
هوش مصنوعی: تنها نمایی که بدون سر است، مانند نمایی از بدنهاست که بدون جسم آزاد شدهاند و لباس زرهی را از بر میکنند.
هوش مصنوعی: از داس تبع، کشتههایی به نمایش درآمد که گویا شیر خشمگینی با بختی در حال جولان است.
هوش مصنوعی: آرزوی دیدن جوانان بهشتی به او دست داد و از سوی حوریان بهشتی ندا و پیامی از غیب به او رسید.
هوش مصنوعی: او خود را آزاد و رها احساس کرد و با شتاب و بیوقفه بر روی اسبش پیش میرفت، به گونهای که همه چیز را در اطرافش فراموش کرده و در دل خاک جا گرفت.
هوش مصنوعی: به بالین محبوبش آمد و او را به گونهای دید که واقعاً تمام آرزوها محقق شده است.
هوش مصنوعی: از زمین، درختی بلند قد را در کنار خود گرفت و از عرق پیشانیاش غباری پاک و نشانی از وفاداری ساخت.
هوش مصنوعی: او با اشکهایش بر زخمهایش مرهم گذاشت و در پایان، بخت خوبش با او همراه شد.
هوش مصنوعی: در اولین قدم، جان خود را به خاطر او فدای او کرد، زیرا در نابودی او، روحها به او پیوستهاند.
هوش مصنوعی: جانها فدای تو، ای فرزند پیامبر، که در آغوش خود حر شهید را گرفتی.
هوش مصنوعی: چرا هیچ مسلمانی در زیر چکمههای شمر به کمک تو نیامد، ای نور چشم حیدر؟
هوش مصنوعی: هیچ یک از مردم در آن روز به کوفیان کافر نگفتند که این بیگناه و مظلوم، فرزند رسول خداست.
هوش مصنوعی: ای چهرهای که مانند بال جبریل زیبا و بلندمرتبه شدهای، تو که به عرش و آسمانها سفر کردهای، حالا بدنت بیپوشش بر خاک صحرا افتاده است.
هوش مصنوعی: زیر خار و خارهها، بدن تو پنهان شده است و هیچ مادری نیست که برای تو کفن آماده کند.
هوش مصنوعی: نخواهر، اگر کسی از محبت و عشق به تو پایش را به سمت تو بگذارد، این جسم تو به زیر پاهای اسبها در خاک لگدکوب خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگرچه سحر و جادو در دین ما مسئلهای خاص و مورد بحث است، اما شعر و شاعری که با حلال و معقول باشد، هم برای افراد خاص و هم برای عموم مورد قبول و پسند واقع میشود.
هوش مصنوعی: امروز نظم و ترتیب مانند رشتهای است که در دستان نظام قرار دارد و رقابت و برتریجویی او از مرز احترام فراتر رفته است.
هوش مصنوعی: اما آنچه در این مسمط گفته شده، قدرت و فرمان وی را نشان میدهد. دستورات و قوانین او قابل پذیرش و اطاعت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.