گنجور

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

ای آنکه نیست غیر تو کس پادشاه ما

واندر دو کون راهنما و پناه ما

افتاده های بحر گناهیم دست گیر

ای دستگیر جمله حال تباه ما

برده سبق زجمله کفار این زمان

[...]

صوفی محمد هروی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

امشب خوش آشناست به رویش نگاه ما

گویا حجاب سوخته از برق آه ما

از بس که می شدیم به حسرت جدا ازو

خون می چکید روز وداع از نگاه ما

شغل محبت است که مانع ز طاعت است

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۹

 

رحمت گرفته روی ز گرد گناه ما

آیینه تیره روز ز روی سیاه ما

هر قطره ای که در صدف ابر رحمت است

چون مهره گل است ز گرد گناه ما

بر جسم آنقدر که فزودیم همچو شمع

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

پژمردگی نبرد بهار از گیاه ما

چون لاله جزو تن شده بخت سیاه ما

روزی که نبود آینه حسن در نظر

در چشمخانه زنگ برآرد نگاه ما

ما صبح صادقیم و دم از مهر می‌زنیم

[...]

قدسی مشهدی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

تا گشته است پای خم آرامگاه ما

گردیده است کوه بدخشان پناه ما

سنگین ز گرد کلفت دل بسکه گشته است

بر پای ما چو سلسله افتاده آه ما

تا آب تربیت نخورد از گداز دل

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

آید صدای نالهٔ دل از نگاه ما

چون شاخ ارغوان بچکد خون ز آه ما

در دیده ای که محو تو شد جلوه گر شوی

باشد نقاب روی تو شرم نگاه ما

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵

 

کوتاه نیست سلسلهٔ دود آه ما

آشفتگی به زلف‌که واگرد راه ما

صاف‌طرب ز هستی مادردکلفت‌است

دارد نفس چو آینه روز سیاه ما

دریاد جلوهٔ تو دل از دست داده‌ایم

[...]

بیدل دهلوی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

جز لاله نیست چشم سیاهی به راه ما

غیر از دلی شکسته نباشد پناه ما

در انتظار پنبهٔ راحت سفید شد

چشم کشیده سرمهٔ داغ سیاه ما

از موج خیز جوهر شمشیر آبدار

[...]

سعیدا
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

بیجا نمی خلد به دلی تیر آه ما

مژگان چشم آبله شد خار راه ما

از عجز ما همیشه قوی رشک می برد

با برق می زند دو برابر گیاه ما

یک نکته ای است در نظر اهل معرفت

[...]

سعیدا
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

از دست دادخواه اگراینست آه ما

آه ار به داد ما نرسد دادخواه ما

از جرم خون من مکن اندیشه ای به حشر

کآنجا به غیر دل نبود کس گواه ما

صد بار آشیان مرا سوخت برق آه

[...]

سحاب اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

شد مشتبه ز کعبه به میخانه راه ما

ای خوشتر از هزار یقین اشتباه ما

می در سر و قرابه در آغوش و نام زهد

وا خجلتا که شحنه بر آید ز راه ما

مائیم آن صلاح پرستان که می فروش

[...]

یغمای جندقی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶

 

خطت دمید از اثر دود آه ما

شد آه ما نتیجه روز سیاه ما

ما را به جرم عشق تو کشتند منکران

سرمایهٔ ثواب شد آخر گناه ما

ما خون‌بهای خویش نخواهیم روز حشر

[...]

فروغی بسطامی
 
 
sunny dark_mode