گنجور

 
سحاب اصفهانی

از دست دادخواه اگراینست آه ما

آه ار به داد ما نرسد دادخواه ما

از جرم خون من مکن اندیشه ای به حشر

کآنجا به غیر دل نبود کس گواه ما

صد بار آشیان مرا سوخت برق آه

یک خار کم نکرد به عمری ز آه ما

تأثییر آه ماست که کرده است ایمنش

اندیشه ای که داشت ز تأثیر آه ما

دل هر دم از تو نالد و من عذر خواه او

از این گناه تا که شود عذر خواه ما

گر پرتوی ز ماه بیفتد در آن (سحاب)

هر محفلی که گشته فروزان ز ماه ما

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode