از دست دادخواه اگراینست آه ما
آه ار به داد ما نرسد دادخواه ما
از جرم خون من مکن اندیشه ای به حشر
کآنجا به غیر دل نبود کس گواه ما
صد بار آشیان مرا سوخت برق آه
یک خار کم نکرد به عمری ز آه ما
تأثییر آه ماست که کرده است ایمنش
اندیشه ای که داشت ز تأثیر آه ما
دل هر دم از تو نالد و من عذر خواه او
از این گناه تا که شود عذر خواه ما
گر پرتوی ز ماه بیفتد در آن (سحاب)
هر محفلی که گشته فروزان ز ماه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق ناامیدی و درخواست عدالت اشاره دارد. شاعر از عدم پاسخگویی به درد و رنجش میگوید و میخواهد که کسی به داد او برسد. او به درد دلهای خود و تأثیرات آن بر زندگیاش اشاره میکند و میگوید که هر بار که سعی کرده راحتی یابد، با سختی و عذاب مواجه شده است. بر این اساس، شاعر در جستجوی همدردی و درک از سوی دیگران است و به اهمیت تأثیرات عمیق احساساتش بر دیگران نیز اشاره میکند. در نهایت، او امیدوار است که از حقایق موجود در دلها، نور و روشنی زندهای ایجاد شود.
هوش مصنوعی: اگر کسی که از ما حمایت میکند نتواند به ما کمک کند و صدای ما را بشنود، پس این آه و ناله ما بیفایده است.
هوش مصنوعی: نگران نباش از گناه خون من در روز قیامت، زیرا در آنجا هیچ شاهدی جز دل ما وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: چندین بار منزل و آرامشم را آتش زدند، اما آهی که از دل به خاطر یک خار بلند شد، هیچ تأثیری در عمر طولانی من نداشت.
هوش مصنوعی: احساس نگرانی و تأثیری که آه ما بر او گذاشته، باعث شده است که او به آرامش و ایمنی برسد. این نشان میدهد که نگرانیها و رفتار ما میتواند در وضعیت روحی دیگران تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: دل همیشه از تو شکایت میکند و من به خاطر این گناه از او عذرخواهی میکنم تا اینکه او هم بتواند از ما عذرخواهی کند.
هوش مصنوعی: اگر نوری از ماه بر آن ابری بیفتد، هر جایی که به خاطر نور ماه ما روشن شده است، همچنان درخشان خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آنکه نیست غیر تو کس پادشاه ما
واندر دو کون راهنما و پناه ما
افتاده های بحر گناهیم دست گیر
ای دستگیر جمله حال تباه ما
برده سبق زجمله کفار این زمان
[...]
یا رب بسوز سینه رندان که آه ما
جایی رسان که پاک بسوزد گناه ما
امشب خوش آشناست به رویش نگاه ما
گویا حجاب سوخته از برق آه ما
از بس که می شدیم به حسرت جدا ازو
خون می چکید روز وداع از نگاه ما
شغل محبت است که مانع ز طاعت است
[...]
رحمت گرفته روی ز گرد گناه ما
آیینه تیره روز ز روی سیاه ما
هر قطره ای که در صدف ابر رحمت است
چون مهره گل است ز گرد گناه ما
بر جسم آنقدر که فزودیم همچو شمع
[...]
پژمردگی نبرد بهار از گیاه ما
چون لاله جزو تن شده بخت سیاه ما
روزی که نبود آینه حسن در نظر
در چشمخانه زنگ برآرد نگاه ما
ما صبح صادقیم و دم از مهر میزنیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.