گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

گر سال عمر من به سر آید روا بود

اندیکه سال عیش همیشه به جا بود!

پایان عاشقی نه پدیدست تا ابد

پس سال و ماه و وقت در او از کجا بود

ای وای و حسرتا که اگر عشق یک نفس

[...]

سنایی
 

وطواط » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

جانا ، همه خطاب تو با من جفا بود

وز من جفات را همه پاسخ وفا بود

هرگز مباد با تو جفاکار روزگار

ورچه همیشه کار تو با من جفا بود

ای نزد من ز جان و دل من عزیز تر

[...]

وطواط
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۶۴ - وله ایضا

 

مولی قوام دین که بر اقلیم حلّ و عقد

کلک گره گشای تو فرمان روا بود

تر گردد از حیای کفت ابر هر زمان

وین قطره ها کزو بچکد از حیا بود

با طبع تو مثل نتوان زد ز موج بحر

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - وله ایضا

 

صدر کبیر عالم عادل ضیاء دین

ای آنکه کار تو همه جود و سخا بود

تا آب خامۀ تو خورد بوستان ملک

لابد نبات او همه نصرت کیا بود

پیش نسیم خلق تو گر مشک دم زند

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲

 

آنرا که چون تو لاله رخی در سرا بود

میلش به دیدن گل و سوسن چرا بود؟

سرو و سمن به قد تو مانند و روی تو

گر سرو با کلاه و سمن در قبا بود

در پای خود کشی به ستم هر دمی مرا

[...]

اوحدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٢٩

 

اقبال را بقا نبود دل بر او مبند

عمری که در غرور گذاری هبا بود

ور نیست باورت ز من اینک تو خود ببین

اقبال را چو قلب کنی لابقا بود

ابن یمین
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷

 

گر او مراست هرچه بخواهم مرا بود

ملکی بدین صفت چو منی راکجا بود

با فقر وفاقه هیچ حسد نیست بر توام

گو هردو کون از آن تو واو مرا بود

در ملک آن فقیر که باشد غنی بعشق

[...]

سیف فرغانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۹

 

دل را نسیم زلف معنبر دوا بود

تا دوست را عنان عنایت کجا بود

من زهر شربت شب هجران چشیده ام

شهد لبت به جام رقیبان چرا بود

من تشنه ام به آب زلال وصال تو

[...]

جهان ملک خاتون
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳۵

 

دولت ز دستگیری مردم بپا بود

فانوس این چراغ ز دست دعابود

هر غنچه واشود به نسیمی درین چمن

مفتاح قفل جود ز دست گدا بود

بازیچه نسیم شود کاسه سرش

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳۶

 

دولت ز دستگیری مردم بپابود

فانوس این چراغ ز دست دعابود

چون غنچه هست اگر دل جمعی درین چمن

در گلشن همیشه بهار رضا بود

دستی که شد بریده ز دامان اختیار

[...]

صائب تبریزی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

بنویس نامه گر رقم قتل ما بود

چون نقش کلک تو است همان خونبها بود

گر نام من بنامه بدشنام میبری

دشنام کز زبان تو باشد دعا بود

گر بند میکنی و گر آزاد، بنده ایم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode