بنویس نامه گر رقم قتل ما بود
چون نقش کلک تو است همان خونبها بود
گر نام من بنامه بدشنام میبری
دشنام کز زبان تو باشد دعا بود
گر بند میکنی و گر آزاد، بنده ایم
لیکن فروختن بدگر کس خطا بود
آخر چرا حواله باغیار میکنی
ما را بگو بمذهب عشق این روا بود
من هر چه میکنی تو سزاوارم از جفا
لیکن جفا ز مثل توئی ناسزا بود
در روی دوست تیر جفایش گر از قفا
آید نه عاشق است که رو در قفا بود
نیکم بگو جواب که هرگز جفا و جور
پاداش دوستی و سزای وفا بود
مثل حبیب حیف بود بنده ای بجور
از بند بندگی تو جانا، رها بود
مهر توام ببسته لب از ماجرای خویش
ورنه میان ما و تو صد ماجرا بود
باشد هزار بنده ترا خوب تر ز من
لکین مرا بمثل تو خواجه کجا بود
آخر بگو که اینهمه کم التفاتیت
با این فقیر خسته بیدل چرا بود
نوک قلم گریست بر احوال زار من
لیکن بنزد آندل سنگین هبا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و درد و رنج ناشی از بیتوجهی محبوب اشاره دارد. شاعر از محبوبش میخواهد که اگر قرار است او را بکشد، نوشتهای بنویسد تا مشخص شود که عشق او گناه نبوده و نشانهای از وفای عمیق اوست. او به انتقاد از بیاعتنایی محبوب پرداخته و یادآوری میکند که حتی اگر در رابطهی آنها جفا وجود دارد، هنوز عاشق است و این بیاعتنایی باید عادلانه باشد. شاعر میگوید که وجودش تحت تأثیر عشق محبوب است و از او میخواهد که توجه بیشتری به احساسات او داشته باشد. در کل، شعر نمایانگر پیچیدگیهای عشق و درد ناشی از فقدان توجه و محبت است.
هوش مصنوعی: اگر نامهای بنویسی و در آن به موضوع قتل ما اشاره شود، مثل این است که نقش قلم تو با آن خونبها یکی است.
هوش مصنوعی: اگر نام من را بد به زبان میآوری، بدان که این دشنام از دلت نمیآید و در واقع دعاست.
هوش مصنوعی: اگر ما را محبوس کنی یا رها سازی، ما بنده تو هستیم، اما اینکه بنده خود را به دیگری بفروشیم، کار نادرستی است.
هوش مصنوعی: چرا ما را به باغیار میسپاری؟ به ما بگو آیا در مذهب عشق، این درست است؟
هوش مصنوعی: من هر چه بدی از تو میبینم، به خاطر اعمال خودم سزای آن را میدانم، اما بدیهایی که تو میکنی، به خاطر شخصیت تو نمیتواند درست باشد.
هوش مصنوعی: اگر تیر جفای دوست از پشت به من اصابت کند، نشان از این است که عاشق واقعی کسی نیست که به عقب نگاه کند و فرار کند.
هوش مصنوعی: نیکو بگو که هیچ بیرحمی و ظلمی نمیتواند پاداش دوستی و نتیجه وفاداری باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر دوستی و محبت، کار من ناروا بود که از بندگی تو، ای دوست، آزاد بمانم.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که من از داستانهای خودم سخن نگویم، در حالی که بین ما و تو قصههای زیادی وجود دارد.
هوش مصنوعی: من میدانم که هزار نفر بنده برای تو وجود دارند که از من بهتر هستند، اما هیچکدام مانند تو، آقایی برای من نخواهند بود.
هوش مصنوعی: آخر بفرما چرا اینقدر به من که دردمند و خستهام، بیتوجهی میکنی؟
هوش مصنوعی: نوک قلم به خاطر وضعیت بد من اشک ریخت، اما به آن سنگینی که وجود دارد، توجهی نکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر سال عمر من به سر آید روا بود
اندی که سال عیش همیشه به جا بود
پایان عاشقی نه پدیدست تا ابد
پس سال و ماه و وقت در او از کجا بود
ای وای و حسرتا که اگر عشق یک نفس
[...]
جانا ، همه خطاب تو با من جفا بود
وز من جفات را همه پاسخ وفا بود
هرگز مباد با تو جفاکار روزگار
ور چه همیشه کار تو با من جفا بود
ای نزد من ز جان و دل من عزیز تر
[...]
مولی قوام دین که بر اقلیم حلّ و عقد
کلک گره گشای تو فرمان روا بود
تر گردد از حیای کفت ابر هر زمان
وین قطره ها کزو بچکد از حیا بود
با طبع تو مثل نتوان زد ز موج بحر
[...]
آنرا که چون تو لاله رخی در سرا بود
میلش به دیدن گل و سوسن چرا بود؟
سرو و سمن به قد تو مانند و روی تو
گر سرو با کلاه و سمن در قبا بود
در پای خود کشی به ستم هر دمی مرا
[...]
اقبال را بقا نبود دل بر او مبند
عمری که در غرور گذاری هبا بود
ور نیست باورت ز من اینک تو خود ببین
اقبال را چو قلب کنی لابقا بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.