گنجور

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - خزان عاشقان

 

با آن بهار خوبی و گلزار دلبری

رفتم به باغ تا شودم دل ز غم بری

دیدم فشانده باز ز اشجار برگ چند

لرزان و زرد روی چو عاشق ز بی زری

سطح چمن که بود چو گردون پر از نجوم

[...]

افسر کرمانی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۳۷ - خطا پوش

 

یا رب! تو خالقی و، توانا و، قادری

رحمانی و، رحیمی و، غفار و، قاهری

بر بندگان خویش، رئوفی ومشفقی

بر حسن و قبحشان، تو بصیری و ناظری

خلاق وحش و طیر زمینی و آسمان

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۳ - هفت بند نینوایی

 

ای خاک کربلا تو نه مشکی نه عنبری

خوشبوتری ز مشک و، ز عنبر تو برتری

از خون ناف آهوی چین است مشک لیک

تو خاکی و عجین شده با خون اکبری

عنبر ز بحر خیزد تو در کنار بحر

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۳ - هفت بند نینوایی

 

ای ارض کربلا تو مگر عرش اکبری

گر عرش نیستی ولی از عرش برتری

زیبد تو را اگر که نمایی به کعبه فخر

زیرا که جای مدفن سبط پیمبری

بر تربت تو سجده کنند اهل معرفت

[...]

ترکی شیرازی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در معرفت و حکم و منقبت شاه اولیاء علی مرتضی صلواه الله والسلامه علیه گوید

 

آمد دم سپید دم آن ماه لشکری

تابنده تر بروی ز خورشید خاوری

زان پیشتر که سر زند از مشرق آفتاب

تابید در سراچه من ماه و مشتری

از سیم خام ساخته سروی سپید فام

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط بهاریه در نعت حضرت حجه عصر عجل الله تعالی فرجه

 

ما را بحق خویشتن از خویش کن بری

ما باب خیبریم و تو بازوی حیدری

تن ذره و تو خسرو خورشید خاوری

ای آفتاب وحدت کن ذره پروری

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

باشد دوشنبه موعد دیدار آن پری

میدان جان فشانی و بازار دلبری

دلال عشق و یار خداوند مالدار

بوسه متاع و هوش ثمن روح مشتری

روزی است بس مبارک و فرخنده آنچنان

[...]

ادیب الممالک
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۵ - تغزل

 

پیمان‌شکن نگار من آن ترک لشکری

بگرفت خوی لشکری و شد ز من بری

من دل به لشکری ز چه دادم به خیر خیر

هشیار مرد، دل نسپارد به لشکری

او خود سپاهی است و رود، چون رود سپاه

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۰

 

روی تو هست موسی و چشم تو سامری

کاندل برد بمعجزه و این بساحری

پیش رخ تو ای مه بی مهر مهر را

باشد همان بها که بر مهر مشتری

ما را نمود زلف تو تسخیر ای عجب

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۹۱ - تاریخ فوت شاعر شیرین سخن مرحوم رنجی

 

رفت از کفم مصاحب با جان برابری

دانا دلی لطیفه سرائی سخنوری

میگیریم از فشار غم اندوز عقده‌ئی

میسوزم از شرار جگر سوز آذری

مستغرق است زورق صبرم ببحر غم

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر البرره و قاتل الکفره علی علیه‌السلام

 

ای برگزیده غیر علی را برهبری

صدره فزون تو را منم از رسم و ره‌بری

عیسی نهادی و پی خر رفتی از خری

ننگی چنین چگونه تو آخر بخود خری

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - غدیریه

 

رندان دهند از ره انصاف پروری

ترجیح بندگی علی را بسروری

آری کند بچرخ گر از رتبه همسری

یک ذره‌اش بخاک زمین نیست برتری

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۱۲ - چکامه جنگ: شکایت از مهاجرین و پیش آمدهای ایام مهاجرت

 

نوع بشر سلاله قابیل جابری:

آموخت از نیاش، به جای برادری

جنگ است جنگ، خاک اروپا نهفته است

در زیر یک صحیفه پولاد اخگری

ایتالی و فرانسه و روس و انگلیس

[...]

میرزاده عشقی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۲۴ - بام شکسته

 

بادی وزید و لانهٔ خردی خراب کرد

بشکست بامکی و فرو ریخت بر سری

لرزید پیکری و تبه گشت فرصتی

افتاد مرغکی وز خون سرخ شد پری

از ظلم رهزنی، ز رهی ماند رهروی

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۰ - حدیث مهر

 

گنجشک خرد گفت سحر با کبوتری

کآخر تو هم برون کن ازین آشیان سری

آفاق روشن است، چه خسبی به تیرگی

روزی بپر، ببین چمن و جوئی و جری

در طرف بوستان، دهن خشک تازه کن

[...]

پروین اعتصامی
 
 
۱
۴
۵
۶
sunny dark_mode