گنجور

 
صغیر اصفهانی

رفت از کفم مصاحب با جان برابری

دانا دلی لطیفه سرائی سخنوری

میگیریم از فشار غم اندوز عقده‌ئی

میسوزم از شرار جگر سوز آذری

مستغرق است زورق صبرم ببحر غم

چون کشتی شکستهٔ بگسسته لنگری

حال مرا بمرگ تو ای رنجی عزیز

داند کسی که رفته ز دستش برادری

گویند دل بمهر رفیق دگر به بند

در من دلی نمانده که بندم بدیگری

با این همه چه چاره توانم که بنده را

تدبیر نیست در بر ‌امر مقدری

صد حیف از آن وجود سراپا ادب که بود

فضل مجسمی و کمال مصوری

او را بگاه نطق و بیان هرکه دید گفت

از صائب و کلیم عیان گشته مظهری

مدح کسی نگفت ز روی طمع که بود

قانع بدسترنجی و رزق مقرری

پیموده راه حق و بمقصد رسید و گشت

واصل بحق که همچو علی داشت رهبری

زو ماند شعر نغز فراوان و هریکی

رخشان در آسمان ادب همچو اختری

رفت و صغیر از پی تاریخ وی سرود

رنجی چو رفت مانده ز او گنج گوهری

۱۳۸۰

 
 
 
فرخی سیستانی

ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری

تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری

این روز و شب گریستن زاروار چیست

نه چون منی غریب و غم عشق برسری

بر حال من گری که بباید گریستن

[...]

منوچهری

برگ گل سپید به مانند عبقری

برگ گل دو رنگ به کردار جعفری

برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری

چون روی دلربای من، آن ماه سعتری

قطران تبریزی

پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری

کافور بر گرفت ز که باد عنبری

از گل زمین شده چو تذروان هندوی

وز ابر آسمان چو پلنگان بربری

از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان

[...]

مسعود سعد سلمان

ای فال گیر کودک فالم ز روی تو

با روشنایی مه و با سعد مشتری

هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور

پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری

دارند صورت پری اندر بلور و تو

[...]

ابوالفرج رونی

ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری

ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری

در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان

بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری

اقبال را به همت بهتر طلیعه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه