صغیر اصفهانی
»
دیوان اشعار
»
ماده تاریخها و قطعات مناسبتی
»
شمارهٔ ۹۱ - تاریخ فوت شاعر شیرین سخن مرحوم رنجی
رفت از کفم مصاحب با جان برابری
دانا دلی لطیفه سرائی سخنوری
میگیریم از فشار غم اندوز عقدهئی
میسوزم از شرار جگر سوز آذری
مستغرق است زورق صبرم ببحر غم
چون کشتی شکستهٔ بگسسته لنگری
حال مرا بمرگ تو ای رنجی عزیز
داند کسی که رفته ز دستش برادری
گویند دل بمهر رفیق دگر به بند
در من دلی نمانده که بندم بدیگری
با این همه چه چاره توانم که بنده را
تدبیر نیست در بر امر مقدری
صد حیف از آن وجود سراپا ادب که بود
فضل مجسمی و کمال مصوری
او را بگاه نطق و بیان هرکه دید گفت
از صائب و کلیم عیان گشته مظهری
مدح کسی نگفت ز روی طمع که بود
قانع بدسترنجی و رزق مقرری
پیموده راه حق و بمقصد رسید و گشت
واصل بحق که همچو علی داشت رهبری
زو ماند شعر نغز فراوان و هریکی
رخشان در آسمان ادب همچو اختری
رفت و صغیر از پی تاریخ وی سرود
رنجی چو رفت مانده ز او گنج گوهری
۱۳۸۰
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن شاعر از فقدانی عمیق سخن میگوید و به ابراز احساسات خود نسبت به شخصی عزیز میپردازد که از دست رفته است. او به شدت از غم و اندوه رنج میبرد و خود را در وضعیت سختی میبیند. دلمشغولیها و دردهای او به حدی است که احساس میکند دیگر دلی برای محبت به کسی دیگر ندارد. شاعر همچنین به ویژگیهای ممتاز آن شخص اشاره میکند و او را فردی با کمال و مهارت در سخنوری و ادبیات میداند. به طور کلی، این متن به تأثیر عمیق فقدان بر روح و وجود انسانی میپردازد و یادآوری میکند که ذاتی چون آن عزیز چه تاثیر عمیقی بر زندگی دیگران بر جای گذاشته است.
هوش مصنوعی: رفیقم که همپایهام بود، از دستم رفت. او انسانی دانا و لطیفزبان بود که در گفتوگو کردن مهارت داشت.
هوش مصنوعی: از فشار غم و نگرانی، دلم پر از درد و عقده شده و درونم میسوزد مانند آتش که جگر را میسوزاند.
هوش مصنوعی: قایق صبرم در دریای غم غرق شده است، مانند کشتی شکستهای که لنگرش از هم جدا شده است.
هوش مصنوعی: کسی که از دست برادرش رنج میبرد و حالش را میفهمد، تنها به خاطر مرگ توست که چنین احساسی دارد.
هوش مصنوعی: میگویند که دل به محبت دوست دیگری گرفتار شده است، در حالی که در من دیگر دل و احساسی نمانده است که بخواهم به کسی دیگری وابسته شوم.
هوش مصنوعی: با همه این مشکلات، چه راهحلی دارم وقتی که برای بنده تدبیری در برابر سرنوشت مقدر نیست.
هوش مصنوعی: چه حسرتی که آن وجود شریف و با ادب، که خود تجلی دانش و کمال بود، اکنون در میان ما نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که او را در زمان سخن گفتن و بیان دید، گفت که او جلوهای از صائب و کلیم (ابراهیم) شده است.
هوش مصنوعی: کسی به خاطر خواستههای خودش به ستایش دیگران نپرداخت، چون او به زندگی ساده و روزی معین قناعت میکرد.
هوش مصنوعی: او راه حقیقت را طی کرد و به هدف خود رسید و به مقام واصل و حقیقت پیوست، زیرا رهبری مانند علی داشت.
هوش مصنوعی: شعرهای زیبا و دلنشینی از او باقی مانده و هر یک از شاعران مانند ستارهای در آسمان ادبیات درخشان هستند.
هوش مصنوعی: او رفت و به دنبال تاریخش، جوانی از او سرود رنجی را ساخت که نشانهای از گنجی گرانبها از او به جا مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری
تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری
این روز و شب گریستن زاروار چیست
نه چون منی غریب و غم عشق برسری
بر حال من گری که بباید گریستن
[...]
برگ گل سپید به مانند عبقری
برگ گل دو رنگ به کردار جعفری
برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری
چون روی دلربای من، آن ماه سعتری
پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری
کافور بر گرفت ز که باد عنبری
از گل زمین شده چو تذروان هندوی
وز ابر آسمان چو پلنگان بربری
از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان
[...]
ای فال گیر کودک فالم ز روی تو
با روشنایی مه و با سعد مشتری
هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور
پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری
دارند صورت پری اندر بلور و تو
[...]
ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری
ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری
در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان
بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری
اقبال را به همت بهتر طلیعه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.