روی تو هست موسی و چشم تو سامری
کاندل برد بمعجزه و این بساحری
پیش رخ تو ای مه بی مهر مهر را
باشد همان بها که بر مهر مشتری
ما را نمود زلف تو تسخیر ای عجب
از مار کس ندیده بعالم فسونگری
باشی اگر تو با همه خوبان بیکدیار
در آندیار کس نکند جز تو سروری
دیوانه گر ز دیدن رویت شدم رواست
دیوانه گردد آدمی از دیدن پری
هم صورتت بود خوش و هم سیرتت نکو
جمع است در تو سربسر اسباب دلبری
امروز دلبری بتو ختم است و شاهدی
انسان که ختم شد بمحمد پیمبری
شاهی که گشت بعثتش امروز برملا
یعنی ز حق رسید بر اوام ر رهبری
مبعوث گشت یکسره بر کل ما خلق
اینگونه داد داورش از لطف داوری
آدم در آب و گل بدو میبود او نبی
خلقی نگشته ظاهر و او داشت مهتری
محکوم حکم او چه ملک چه پری چه انس
زیر نگین او چه ثریا و چه ثری
ای عاقل آنچه را که تو عقلش کنی خطاب
آن لطف اوست شاملت ار نیک بنگری
هر پادشاه تا که نگردد غلام وی
از او ظهور مینکند دادگستری
حق داده در دو کون ورا خواجگی و بس
جز او زکس صغیر مجو بنده پروری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری
تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری
این روز و شب گریستن زاروار چیست
نه چون منی غریب و غم عشق برسری
بر حال من گری که بباید گریستن
[...]
برگ گل سپید به مانند عبقری
برگ گل دو رنگ به کردار جعفری
برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری
چون روی دلربای من، آن ماه سعتری
پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری
کافور بر گرفت ز که باد عنبری
از گل زمین شده چو تذروان هندوی
وز ابر آسمان چو پلنگان بربری
از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان
[...]
ای فال گیر کودک فالم ز روی تو
با روشنایی مه و با سعد مشتری
هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور
پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری
دارند صورت پری اندر بلور و تو
[...]
ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری
ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری
در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان
بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری
اقبال را به همت بهتر طلیعه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.