گنجور

 
ادیب الممالک

باشد دوشنبه موعد دیدار آن پری

میدان جان فشانی و بازار دلبری

دلال عشق و یار خداوند مالدار

بوسه متاع و هوش ثمن روح مشتری

روزی است بس مبارک و فرخنده آنچنان

کانروز را سزد که تو از عمر نشمری

باد صبا براه عروسان نوبهار

وز سبزه گسترد بزمین فرش عبقری

تا هفته دگر که ببینیم دو هفته بدر

صد سال عمر باید و صد سال صابری

جویم بیاد زلف و رخش در کنار باغ

بوی بنفشه تر و روی گل طری

بینم قد صنوبر و بر یاد قامتش

خون آیدم بدیده ز قلب صنوبری

شعری نگاشت پاسخ شعر من آن نگار

مانند رشته گهر از گفته دری

شیری چو آب خفته که هر نکته از او

از رومی به تخت و به تاج سکندری

بر خاک عنصری اگر این گفته روی

احسنت و آفرین رسد از خاک عنصری

خوبان به غمزه سحر توانند و یار من

از شعر تازه نیز کند ساز ساحری

جانم فدای خامه و قربان نامه ات

کاندر بیان حریری و اندر سخن حری

لاف از سخنوری نتواند کسی دگر

آنجا که داد کلک تو داد سخنوری

چون شد گدای کویت امیری به افتخار

درویشی اختیار کند بر توانگری

 
 
 
فرخی سیستانی

ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری

تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری

این روز و شب گریستن زاروار چیست

نه چون منی غریب و غم عشق برسری

بر حال من گری که بباید گریستن

[...]

منوچهری

برگ گل سپید به مانند عبقری

برگ گل دو رنگ به کردار جعفری

برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری

چون روی دلربای من، آن ماه سعتری

قطران تبریزی

پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری

کافور بر گرفت ز که باد عنبری

از گل زمین شده چو تذروان هندوی

وز ابر آسمان چو پلنگان بربری

از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان

[...]

مسعود سعد سلمان

ای فال گیر کودک فالم ز روی تو

با روشنایی مه و با سعد مشتری

هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور

پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری

دارند صورت پری اندر بلور و تو

[...]

ابوالفرج رونی

ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری

ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری

در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان

بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری

اقبال را به همت بهتر طلیعه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه