گنجور

کسایی » دیوان اشعار » نرگس

 

نرگس نگر، چگونه همی عاشقی کند

بر چشمکان آن صنم خَلُّخی‌نژاد

گویی مگر کسی بشد، از آب زعفران

انگشت زرد کرد و به کافور بر نهاد

کسایی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در مدح خواجه ابوعلی حسنک میکال نیشابوری

 

از باغ باد بوی گل آورد بامداد

وز گل مرا سوی مل سوری پیام داد

گفتا من آمدم تو بیا تا بروی من

آزادگان ز خواجه بنیکی کنند یاد

خواجه بزرگ ابوعلی آن بی بهانه جود

[...]

فرخی سیستانی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۷

 

یک نیمه عمر خویش ببیهودگی بباد

دادیم و ساعتی نشدیم از زمانه شاد

از گشت آسمانی و تقدیر ایزدی

برکس چنین نباشد و برکس چنین مباد

یا روزگار کینه کش از مرد دانشست

[...]

ازرقی هروی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۸

 

تا آفریدگار مرا رای و هوش داد

بی کس ترم نیاید از خویشتن بیاد

آن روزگار شیرین چون باد بر گذشت

این روزگار تلخ همان بگذرد چو باد

گر باز روزگار مساعد شود مرا

[...]

قطران تبریزی
 

لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۳۸ - به شاهد لغت مکل، بمعنی کرمی سیاه که در آبست

 

غلبه فروش خواجه که ما را گرفت باد

بنگر که داروش ز چه فرمود اوستاد

گفتا که پنجپایک و غوک و مکل بکوب

در خایه هل تو چنگ خشنسار بامداد

لبیبی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۴ - مدح صاحب دیوان مولتان

 

خواجه عمید صاحب دیوان مولتان

فرزانه ایست کافی و آزاده ایست راد

در عالم عطیت معطی چو او نبود

وز مادر کفایت کافی چو او نزاد

چون ابر بر بساط سخا راد کف نشست

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۶ - خرداد روز

 

خرداد روز داد نباشد که بامداد

از لهو و خرمی بستانی ز باده داد

از باده جوی شادی و از باده باش خوش

بی باده این جهان صنما بادگیر باد

خاصه که عدل شاه جهان چون بهشت کرد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۲۸ - رامیاد روز

 

چون روز رامیاد نیاری ز می تو یاد

زیرا که خوشتر آید می روز رامیاد

خاصه به یاد شاه ملک ارسلان که چرخ

هرگز نداشتست چو او هیچ شاه یاد

آن آسمان دولت و آن آفتاب ملک

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » ترکیبات و ترجیعات » شمارهٔ ۵ - در ستایش بهرامشاه

 

گشته ست تخت و ملک ز بهرامشاه شاد

تا تخت و ملک باشد بهرام شاه باد

گشته ست تخت و ملک ز بهرامشاه شاد

تا تخت و ملک باشد بهرام شاه باد

گشته ست تخت و ملک ز بهرامشاه شاد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در مدح عبدالحمید احمد عبدالصمد

 

ترتیب ملک و قاعده حلم و رسم داد

عبدالحمید احمد عبدالصمد نهاد

رایش به مشرق اندر جرمی منور است

خورشید از او برآید هر روز بامداد

بی حلم او بطبع بپرد چو باد خاک

[...]

ابوالفرج رونی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۴

 

یک نیمه عمر خویش به بیهودگی به باد

دادیم و هیچ گه نشدیم از زمانه شاد

از گشت آسمان و ز تقدیر ایزدی

بر کس چنین نباشد و بر کس چنین مباد

یا روزگار کینه کش از مرد دانشست

[...]

سنایی
 

وطواط » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - هم در مدح اتسز گوید

 

ای رأی پیر تو همه اسلام کرده شاد

بخت جوان موافق آن رأی پیر باد

وطواط
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح مؤید

 

ای عامل خراج کفایت نمای راد

دستور خسرو و شرف دست میرزاد

خورشید جاودان مؤید یمین دین

کز سایه یمین تو زفتان شوند راد

رادیست حرفت کف و کلک و بنان تو

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۸ - در راه

 

پیش آمدم براه یکی تا زنا گشاد

نیمور من بدیدن او باد در فتاد

بر من سلام کرد و کنارم گرفت تنگ

ایراز کرن سر بمیان پای او نهاد

پنداشت آن پلید که حیران شدست تاز

[...]

سوزنی سمرقندی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - در مدح صدر والاقدر

 

منت خدایرا که ترا دامن سداد

آلوده گشته نیست بگرد دم فساد

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸ - کیفر مجیرالدین بیلقانی در هجای اصفهان

 

پستان خویش در دهن شاعران نهاد

تا هر کسی به قدر فصاحت همی مکید

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثامنه - فی السفر و المرافقة

 

معلوم من نشد که سپهرش چه عشوه دارد؟

وز گردش زمان بکدامین زمین فتاد؟

بر وی جهان جابر غدار ظلم کرد؟

یا اختر مساعد میمونش داد داد؟

حمیدالدین بلخی
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة السادسة - فی الجنون

 

عذار العمر فی حلل الحداد

و عیش الطیش فی حبر السواد

حمیدالدین بلخی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۶

 

روشن شود دو دیده چو بینم خطاب تو

من در خطاب و خط تو زان دارم اعتقاد

تا از سواد خط توام نور یافت چشم

باور شد آن حدیث که النور فی السواد

ادیب صابر
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۶ - مرثیه در مرگ یکی از کسان شاه گفته

 

از دل معین دولت و دین جان بشاه داد

مزد خدایگان و بزرگان بزرگ باد

از دل معین دولت و دین جاه به شاه داد

مزد خدایگان و بزرگان بزرگ باد

از دل معین دولت و دین جان به شاه داد

[...]

سید حسن غزنوی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode