گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

زاول که نفس ناطقه را از شعاع عقل

ایزد بلطف خویش و برحمت بیافرید

پستان خویش در دهن شاعران نهاد

تا هر کسی بقدر فصاحت همی مکید

وز بهر اینکه دیرتر آمد مجیردین

شیرش نمانده بود پس اندر دهانش رید