گنجور

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

در منتهاالیه خیابان، بود پدید

تهران برون شهر، خرابه یکی بنای

گسترده مه، ز روزنه شاخ‌های بید

فرشی که تا بد، ار بلرزد همی هوای

ساعت دوازده است، هلا نیمه‌شب رسید

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۵ - درد وطن

 

ز اظهار درد، درد مداوا نمی‌شود

شیرین دهان به گفتن حلوا نمی‌شود

درمان نما، نه درد که با پا زمین زدن

این بستری ز بستر خود پا نمی‌شود

می‌دانم ار که سر خط آزادگی ما

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۶ - لرنامه: در چگونگی اوضاع لرستان

 

ای بلهوس، تراست به سر، گر هوای لر

یا آن که گشته تنگ، دلت از برای لر

رو کن دمی به سوی شهر بروجرد از صفا

بنگر به کوه و دشت و بیابان جفای لر

منعم به کوه و دشت و بیابان غریب نیست

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۱۲ - چکامه جنگ: شکایت از مهاجرین و پیش آمدهای ایام مهاجرت

 

نوع بشر سلاله قابیل جابری:

آموخت از نیاش، به جای برادری

جنگ است جنگ، خاک اروپا نهفته است

در زیر یک صحیفه پولاد اخگری

ایتالی و فرانسه و روس و انگلیس

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۱۵ - بی اعتنائی به فلک

 

در هفت آسمانم الا یک ستاره نیست

نامی ز من به پرسنل این اداره نیست

بی اعتنا به هیئت کابینه فلک

گردیده‌ام، که پارتی‌ام یک ستاره نیست

بر بی شمار مِهر فلک، پشت پا زدم

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۲۴ - دفاع از زرتشت

 

ای دختران ترک! خدا را، حیا کنید

باری در این معامله، شرم از خدا کنید!

یا رخ نهان کنید که دل نابرید یا

با عاشقان دلشده کمتر جفا کنید

یا وعده نادهید که با ما وفا کنید

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۲۸ - عشق وطن

 

خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم

خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟

آوخ کلاه نیست وطن تا که از سرم

برداشتند، فکر کلاهی دگر کنم

مرد آن بود که این کلهش بر سر است و، من:

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۲۹ - عشق و جنون

 

یاران عبث نصیحت بی‌حاصلم کنید

دیوانه‌ام من عقل ندارم ولم کنید

ممنونِ این نَصایِحم اما من آنچنان

دیوانه‌ای نیم که شما عاقلم کنید

مجنونم آنچنان که مجانین ز من رمند

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۳۳ - یکرنگی

 

با هر محیط، خویش، نه هم‌رنگ می‌کنم

نی لحن خود، رهین هر آهنگ می‌کنم

مانم که تا بگردد هم‌رنگ من محیط

آنگه ببین چه سان همه را رنگ می‌کنم

تا روز خوش گشاید: آغوش خود به من

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - در ذم ناصر ندامانی

 

آنکو نموده است: استیضاح از جهان

اکنون ز وی کنند، ستیضاح ابلهان

گویند از چه ناصرالاسلام این همه؟

. . . حبیب می کند انگشتی در دهان

پاسخ دهد ز حالت امروز مملکت

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲ - آهن پرنده!

 

در قرن بیستم بشود، آدمی سوار

بر آهنی پرنده، دل آکنده از بخار

وآنگه رهی که ما به دوسالش کنیم طی

او در هوا دو روزه، از آن را کند گذار!

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳ - سیاست انگلیس

 

نازم به گوی‌بازی مردان انگلیس

خم گشته پشت دهر، ز چوگان انگلیس

ایران و هند و تازی و سودان و ترک و چین

افتاده همچو: گوی، به میدان انگلیس

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱ - آبروی دولت

 

دولت به ریش زرد «ظهیر» آبرو گرفت

کناس را بیار، که کابینه بو گرفت

بعد از دو سال، خواست «تدین » کند نماز

با فاضل آب حوض سفارت، وضو گرفت

نازم به «رهنما» که «تدین » کشید رنج:

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۵ - خرنامه

 

دردا و حسرتا که جهان شد به کام خر!

زد چرخ سفله، سکه دولت به نام خر!

خر سرور ار نباشد؛ پس هر خر از چه روی؟

گردد همی ز روی ارادت غلام خر!

افکنده است سایه، هما بر سر خران

[...]

میرزاده عشقی