گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶

 

با خلق چون حدیث کنم ز این ستاره‌ها

با کودکان چه گویم ازین گاهواره‌ها

گهواره‌های زرین بینی بر آسمان

همچون زمین غنوده در آن شیرخواره‌ها

چون کودکان به مادر گاهی شوند رام

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹

 

چون مرد پیشه کرد شکیب و ثبات را

بشکست پرچم علم حادثات را

مرد آن بود که چون خطر آید بجاه وی

قربان کند به مجد و شرافت حیات را

گر خوانده ای به مدرسه اندر کتاب فقه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - صلحیه بلد

 

روزی ز جور خصم ستمگر ظلامه ای

بردم به نزد قاضی صلحیه بلد

دیدم سرای تیره و تنگی به سان گور

تختی شکسته در بن آن هشته چون لحد

میزی پلید و صندلی کهنه پای آن

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶

 

امروز دل هوای نشاط و طرب کند

جشنی شگرف گیرد و کاری عجب کند

جور مه محرم و دور مه صفر

خواهد تلافی از شعبان و رجب کند

دربار پورشاه عجم جان خویش را

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷

 

ای ترک پارسی‌سخن خلّخی‌نژاد

ای از لب و رخ تو دلم شاد خوار و شاد

می ده که نوش باد مرا می ز دست تو

بر روی نرگس تر و آهنگ نوش باد

تا بامداد بوسه همی‌ده ز شامگاه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - چکامه وطنی

 

ای عنبرین فضای صفاهان ز من درود

بر خاک مشکبیز تو و آب زنده رود

بر ریگهای پر در و یاقوت و بهرمان

بر خاکهای پر گل و نسرین و آبرود

بر آن ستوده کاخ سلاطین که دیرگاه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - قصیده فکاهی

 

دوش از برای خدمت خان عزیز راد

سوی عزیز باد براندم به قلب شاد

ماندم دو شب در آنجا یارب تو آگهی

بر من در آن زمین چه خوشیها که روی داد

خرم صباح بود مرا شادمان مسا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳

 

شاه از تبار خویش وزیر اختیار کرد

وین اختیار نیک، شه بخت یار کرد

بنیاد ملک روی به سستی نهاده بود

زین اختیار پایه ملک استوار کرد

گویند در شکارگه اینکار دیده شه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰

 

دی در هوای صحبت یاران غمگسار

زی بوستان شدم بتماشای لاله زار

دیدم گل و بنفشه و نسرین و یاسمن

پژمرده و نگون و پریشان و سوگوار

باد خزان بباغ شتابان و سهمگین

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲

 

دیدم بخواب دوش درختی خجسته فر

خاکش بزیر سایه و چرخش بزیر پر

اندر زمین هفتم بیخش نهفته بن

بر آسمان هفتم شاخش کشیده سر

هم شاخه اش گذشته ز خاک اندر آسمان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - چکامه

 

از عدل خویش قائمه ای ساخت ذوالجلال

قائم اساس عدل بر آن نامش اعتدال

چون کرسی وجود بر آن پایه قائمست

شد ایمن از زوال و فنا ملک لایزال

روح ستوده راست بر این پایه اتکاء

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸

 

مردی بر آن سزد که کند عزم را متین

نه روز و شب نیوشد بر چنگ را متین

با خود سیمبر چو کسی پایکوب شد

سنگین شود بفرق درش خود آهنین

کی با سرون کرگدنان پنجه برزند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶

 

ای مانده دیر در سفر و دور از وطن

وز دوری تو گشته سته جان مرد و زن

ای همچو ماه گرد زمین گشته ره سپر

وی همچو مهر سوی فلک بوده کام زن

خاک عرب ز بوی تو با نکهت بهار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۳

 

بگشود باغبان در فردوس در چمن

کردند بلبلان همه در باغ انجمن

باد صبا شقایق و گل را همی فشاند

گه مشک سده گاه زر خرده در دهن

گفتی بفرودین سوی بستان سپیده دم

[...]

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode