گنجور

 
ادیب الممالک

شاه از تبار خویش وزیر اختیار کرد

وین اختیار نیک، شه بخت یار کرد

بنیاد ملک روی به سستی نهاده بود

زین اختیار پایه ملک استوار کرد

گویند در شکارگه اینکار دیده شه

بی شبهه شاه طایر دولت شکار کرد

چون صیرفی بدید گهرهای عقد ملک

بگزیده زان میان گهری شاهوار کرد

گنجی که در خزانه دولت نهفته بود

این شهریار قدرشناس آشکار کرد

آراست روی بخت ز تدبیر این وزیر

وز پند وی بگوش خرد گوشوار کرد

اقبال شاه در دی و بهمن بباغ ملک

آثار فروردین و نسیم بهار کرد

گر خوانده ای کتاب رسولان بدانی آنک

هر یک ز آل خویش وزیر اختیار کرد

مانا شنیده ای که پیمبر بروز خم

اینکار با پسر عم والاتبار کرد

با آن مقام و آن ید بیضا کلیم حق

این رتبه خواهش از در پروردگار کرد

بیگانه را که محرم اسرار شه کند

دیوانه را که بر در جم پرده دار کرد

ای عین دولت و سر ملت که ایزدت

در دین و داد معجزه روزگار کرد

الحق مکارم تو بگیتی نمود فاش

کاری که آفتاب بنصف النهار کرد

عزمت کشید چرخ حرونرا بزیر زین

چون اشتر رمیده ببینی مهار کرد

تو انتخاب خلقی و بهر امان خلق

این انتخاب را نظر شهریار کرد

اندر کف تو هشت شهنشه کلید ملک

وایزد ترا بتوسن دولت سوار کرد

خورشید با فروزت پیروز روز خواست

جمشید بختیارت با بخت یار کرد

بستان جزای نیت و پاداش کار خویش

گز دیرگاه مزد گرفت آنکه کار کرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode