گنجور

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۲ - مقالت هفدهم در پرستش و تجرید

 

خندهٔ طوطی لب شِکَّر شکست

قهقههٔ پر دهن کبک بست

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۶ - مقالت نوزدهم در استقبال آخرت

 

شرع ترا ساخته ریحان به دست

طبع‌پرستی مکن‌، او را پرست

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۷ - داستان هارون‌الرشید با موی‌تراش

 

کز قلم مو‌ی‌تراشی درست

بر سرم این آمد و این سر به توست

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۸ - مقالت بیستم در وقاحت ابنای عصر

 

چشم هنر بین نه کسی را درست

جز خلل و عیب ندانند جست

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۶۰ - انجام کتاب

 

این طرفم کرد سخن پای‌بست

جمله اطراف مرا زیر‌دست

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۶۰ - انجام کتاب

 

نیم‌تنه‌ای تا سر زانوش هست

از سر‌ِ آن بر سر زانو نشست

نظامی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹

 

نیم شبی سیم برم نیم مست

نعره‌زنان آمد و در در نشست

هوش بشد از دل من کاو رسید

جوش بخاست از جگرم کاو نشست

جام می آورد مرا پیش و گفت

[...]

عطار
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۱ - داستان کدخدای با زن و طوطی

 

من به عذاب اندرم، آری رواست

مجلس عالی به شراب اندرست

ظهیری سمرقندی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

صبحدمان، ازمی گل بوی مست

همچو نسیم سحرازجا به جست

خواب نهان، در سر شهلای شوخ

تاب عیان، در سر مرغول شست

خانه بهم بر زده چون عهد ترک

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱

 

نیم شبان دلبرک نیم مست

بهر صبوحی زِ بَرَم چست جست

زلف کمابیش‌تر از جام خورد

صدره بسا بیشتر از زلف دست

بانگ برآورد بشادی که کو

[...]

اثیر اخسیکتی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱

 

همچو گل سرخ برو دست دست

همچو میی خلق ز تو مست مست

بازوی تو قوس خدا یافت یافت

تیر تو از چرخ برون جست جست

غیرت تو گفت برو راه نیست

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۶

 

بازرسیدیم ز میخانه مست

بازرهیدیم ز بالا و پست

جمله مستان خوش و رقصان شدند

دست زنید ای صنمان دست دست

ماهی و دریا همه مستی کنند

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷

 

ای ز بگه خاسته سر مست مست

مست شرابی و شراب الست

عشق رسانید تو را همچو جام

از بر ما تا بر خود دست دست

بازوی تو قوس خدا یافت یافت

[...]

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹

 

بی‌تو حرام است به خلوت نشست

حیف بود در به چنین روی بست

دامن دولت چو به دست اوفتاد

گر بهلی باز نیاید به دست

این چه نظر بود که خونم بریخت؟

[...]

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸

 

آن که قرارش نگرفتی و خواب

تا گل و نسرین نفشاندی نخست

گردش گیتی گل رویش بریخت

خاربنان بر سر خاکش برست

سعدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۴