نیم شبان دلبرک نیم مست
بهر صبوحی زِ بَرَم چست جست
زلف کمابیشتر از جام خورد
صدره بسا بیشتر از زلف دست
بانگ برآورد بشادی که کو
آنکه طلسم در غم او شکست
بستد از او جام به بالین من
تنگ به بر آمد و پیشم نشست
هر دو یکی کرد دل و دوستی
جامه آسایش و جای نشست
گفت بشارت، که به اقبال صبح
عالم از آرایش ظلمت برست
صبحدمان ای بت خورشید چهر
می خوری و خواب کنی، خیر هست
قصد مکن تا مژه بر هم زنی
چونکه شوم چون مژهات میپرست
کس چه گمان برد که ریش اثیر
مرهم از آن دست پذیرد که، خست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهی دلبرکی است که در نیمهشب مست به پیش میآید. او برای صبحگاه امیدبخش، از انحطاط و غم فاصله گرفته و با زیباییهایی که در اختیار دارد، خوشحالی را به ارمغان میآورد. دلبرک با دست خود جامی را به سایهنشین میدهد و به همنشینی و دوستی میپردازد. او خوشحالی را بشارت میدهد که صبح، جهان را از تیرگی آزاد کرده است و به بت خورشید چهر میگوید که به خواب نرود. کلام شاعر پر از استعارهها و زیباییهای عشق و دوستی است و نشاندهندهی عشق عمیق و احساسات لطیف نسبت به معشوق است.
هوش مصنوعی: در نیمهشب، محبوبم که کمی مست است، برای نوشیدن صبحانه از من به شتاب خارج میشود.
هوش مصنوعی: موهای تو به طور مشخصی از جام شراب هم دلرباتر و جذابتر است. در واقع زیبایی زلفهای تو بیشتر از زیبایی خود شراب است که خود جذابیت خاصی دارد.
هوش مصنوعی: صدا به شادی بلند میشود که چه کسی طلسم غم او را شکست؟
هوش مصنوعی: او جامی از دستش گرفتم و کنار من نشست.
هوش مصنوعی: دل و دوستی با یکدیگر همنوا شدند و آرامش و مکانی برای استراحت را فراهم کردند.
هوش مصنوعی: خبر خوشی داده شد که صبح جهان با نور خود، تاریکیها را کنار زده است.
هوش مصنوعی: ای خورشید صبح، تو با چهرهات نور و شادابی میافشانی و خواب و استراحت را برای ما به ارمغان میآوری، این نشانهای از خیر و نیکی است.
هوش مصنوعی: درخواست نکن که چشمهایت را به هم بزنی، زیرا وقتی این کار را انجام دهی، من هم همچون مژههایت به تو عشق میورزم.
هوش مصنوعی: هیچکس فکر نمیکند که ریشی که اثرش عمیق و درمانگر است، از دست کسی که خسته و ناامید است، بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بود و نبود آنچه بلندست و پست
باشد و این نیز نباشد که هست
نیم شبی سیم برم نیم مست
نعرهزنان آمد و در در نشست
هوش بشد از دل من کاو رسید
جوش بخاست از جگرم کاو نشست
جام می آورد مرا پیش و گفت
[...]
من به عذاب اندرم، آری رواست
مجلس عالی به شراب اندرست
صبحدمان، ازمی گل بوی مست
همچو نسیم سحرازجا به جست
خواب نهان، در سر شهلای شوخ
تاب عیان، در سر مرغول شست
خانه بهم بر زده چون عهد ترک
[...]
همچو گل سرخ برو دست دست
همچو میی خلق ز تو مست مست
بازوی تو قوس خدا یافت یافت
تیر تو از چرخ برون جست جست
غیرت تو گفت برو راه نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.