×
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » مثنویات » شمارهٔ ۱
عقل که افراخت به دانش لوا
خواند به لوحش الف و با و تا
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۱۴ - خبر بردن خادمه
خون جوان هست به گردن ترا
رحم کن امروز بترس از خدا
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۱۹ - رفتن خادمه از پیش عاشق
ورنه زمانی ز برای خدا
همچو مه از دور به او رخ نما
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۹ - خبر بردن خادمه از بر عاشق
گو به سر کوی من امشب بیا
تا که مراد تو برآید ز ما
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲ - والتکلان فی جمیع الاحوال علی المهیمن المتعال
«یا» که دهد یاد ز یای ندا
می زندت بانگ که این سو بیا
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۱ - صحبت سیم با پیر حقیقت بین و یافتن مرید گوهر مقصود از حقه حق الیقین
جامی اگر زانکه زدی دست و پا
تا که بدین بحر شدی آشنا
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۰ - مقاله پانزدهم در تنبیه آنان که صبح شیب از شب شباب ایشان دمیده است و در آن صبحگاهی نسیم آگاهی به مشام ایشان نرسیده
قد تو لام و الف آمد عصا
هر دو پی نفی وجود تو لا
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۶۰ - مقاله بیستم در پند دادن فرزند ارجمند که در بستان طفولیت به نبات حسن پرورده باد و در بستان بلاغت به نهایت کمال پی آورده
نام تو شد یوسف مصر وفا
باد لقب دولت و دین را ضیا