ناشده اقلیم دوام و ثبات

تنگ بر ایشان ز حدود و جهات

جنبش حیوان شده بعد از نبات

گشته روان در گلش آب حیات

ای صفت خاص تو واجب به ذات

بسته به تو سلسله ممکنات

صورتشان عکس نما شد ز ذات

ذات ز تکرار صور شد ذوات

خیمه برون زد ز حدود و جهات

پرده او شد تتق نور ذات

گفت جوابی که چو آب حیات

داد ز اندیشه مرگم نجات

هستی واجب یکی آمد به ذات

هست تعدد ز شئون و صفات

گرچه همی دید در اجمال ذات

حسن تفاصیل شئون و صفات

ساده دلی باش پسندیده ذات

پاک ز رنگ صور کائنات

شد ز براتت همه صرف زکات

در کف قبض است هنوز از برات

ای سر زلف تو کمند حیات

نیست ز قید تو امید نجات

آب حیاتی تو و خط بر لبت

سبزه تر بر لب آب حیات

شور من از خنده شیرین تست

[...]

میر ملک رتبه که ممتاز بود

هم به صفات از همه کس هم به ذات

سید قدسی صفتی کامدند

شاهد معصومی او کاینات

میر کریم آن که مساوی نمود

[...]

بود یکی ذات و هزاران صفات

واحد مطلق صفتش عین ذات

حرف نگار صحف کاینات

بی ورق و بی قلم و بی دوات

کرده مصاحب بر زاغ صفات

بوقلمون مزرعه کاینات

لب مگشا تا بر آب حیات

باز چشد تلخی لب از نبات

سایه ذات تو مقدم بذات

وین صفتت فاتحه معجزات

ذات تو مصداق وجود صفات

لیک صفات تو همه عین ذات

اوست که در ظلمت سمت جهات

کعبه نور است و سفینه ی نجات

چارستون کرسی عرش ثبات

ساق و سم او چو قلم در دوات