شود زیر و زبر مجموعه خاطر ز محفل‌ها

ز جمعیت پریشان می‌شود سی پاره دل‌ها

روان کردم به کویش قاصدی از اشک و می ترسم

کزین کودک نیاید تندرفتاری چو کاهل‌ها

بیابان‌گردی شوق توام از بس که عادت شد

بود در راه‌ها آسایشم بهتر ز منزل‌ها

الا یا ایها المَهدی مدامَ الوَصل ناوِلها

که در دوران هجرانت بسی افتاد مشکل‌ها

صبا از نکهت کویت نسیمی سوی ما آورد

ز سوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دل‌ها

چو نور مهر تو تابید بر دل‌‏های مشتاقان

[...]

الا یا ایها المَهدی مدامَ الوَصل ناوِلها

که در دوران هجرانت بسی افتاد مشکل‌ها

صبا از نکهت کویت نسیمی سوی ما آورد

ز سوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دل‌ها

چو نور مهر تو تابید بر دل‌‏های مشتاقان

[...]

الا یا ایّها السّاقی ادر کأساً و ناولها

که اقبال تو آسان کرد بر ما حلّ مشکل‌ها

الا ای کعبة مقصود رخ بنما که تا عمری

درین وادی به امید تو پیمودیم منزل‌ها

ره گم کرده چون یابم کزین جمّازه آرایان

[...]

پر از عیش و طرب گردد ز یاد دوست محفل‌ها

که غم را پیش او، حد نشستن نیست در دل‌ها

جنون آنجا که می‌گردد دلیل وحشت دل‌ها

به‌ فریاد سپند از خود برون جسته‌ست‌ محفل‌ها

به امید کدامین نغمه می‌نالی درین محفل

تپیدن داشت آهنگی‌ که خون‌ کردند بسمل‌ها

تلاش مقصدت برد از نظر سامان جمعیت

[...]

ز برق این تحیر آب شد آیینهٔ دل‌ها

که ره تا محمل لیلی‌ست بیرون‌گرد محمل‌ها

کجا راحت‌، چه آسودن که از نایابی مطلب

به پای جستجو چون آبله خون گشت منزل‌ها

چه دنیا و چه عقبا، سد را‌ه تست ای غافل

[...]

عنان ریز است از هرسو، سپاه عشق بر دل‌ها

نپرسد سیل بی‌زنهار، هرگز راه منزل‌ها

فروغ شعلهٔ رخسار شمع آشنارویی

مرا پروانهٔ سرگشته دارد گرد محفل‌ها

چو شق شد پردهٔ پندار، دل با یار پیوندد

[...]

الهی تا به کی مرغ دل اندر دام کاکل‌ها

بود درمانده و پا بسته، ای حلال مشکل‌ها

اگر نه خامه مانی ز فیضت رشحه‌ریز آمد

کجا یک قطره شبنم ریختی بر چهره گل‌ها

وگرنه بر گلستان پرتو حسنت زدی عکسی

[...]

خدا را عاشقان کعبه بربندید محمل‌ها

که گر شوق درون باشد شود نزدیک منزل‌ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها

شبی تاریک و بیم موج، گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

خیالت الفتی دارد به ویران خانهٔ دل‌ها

نمی‌دانم چه می‌جوید درین ویرانه منزل‌ها

تو و خار مغیلان زاهدا در طی منزل‌ها

من و راه خرابات و طواف کعبهٔ دل‌ها

دراین‌منزل‌که‌پرخوف‌است‌مادرخواب‌وهمراهان

ز خوف رهزنان بستند پیش از وقت محمل‌ها

نمی‌دانم که از دستت چه آمد بر سر دل‌ها

که بوی خون همی‌آید ازین ویرانه منزل‌ها

به جز مجنون که می‌یابد نشان از محمل لیلی

چو آراید به یک رنگی هزاران گونه محمل‌ها

گهر پنهان درین دریا و جمعی بی‌سر و سامان

[...]

فراغت کی بود کس را در آن وادی و منزل‌ها

که روی از گرد ره ناشسته بایدبست محمل‌ها

فریب زلف و سحرچشم وپندناصح جاهل

مراافتاده در عشقش بسی زین گونه مشکل‌ها

خدا را عاشقان کعبه بربندید محمل‌ها

که گر شوق درون باشد شود نزدیک منزل‌ها

تو و خار مغیلان زاهدا در طی منزل‌ها

من و راه خرابات و طواف کعبهٔ دل‌ها

نمی‌دانم که از دستت چه آمد بر سر دل‌ها

که بوی خون همی‌آید ازین ویرانه منزل‌ها

فراغت کی بود کس را در آن وادی و منزل‌ها

که روی از گرد ره ناشسته بایدبست محمل‌ها