عنان ریز است از هرسو، سپاه عشق بر دلها
نپرسد سیل بیزنهار، هرگز راه منزلها
فروغ شعلهٔ رخسار شمع آشنارویی
مرا پروانهٔ سرگشته دارد گرد محفلها
چو شق شد پردهٔ پندار، دل با یار پیوندد
خودی چون محو شد، از پیش پا برخاست حایلها
نیم آزرده جان، هرچند چون دل عقدهای دارم
بود آسان به چنگ عشق آتش دست، مشکلها
حزین این ره قدم از دیده بیدار میباید
کجا از پای خوابآلوده آید طی منزلها؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل توصیفاتی از عشق و دلدادگی است. شاعر از نبرد عشق بر دلها سخن میگوید که همچون سیلی بیرحم بر زندگی انسانها تأثیر میگذارد. او زیبایی و درخشش چهره معشوقش را همچون شمعی میبیند که پروانهای سرگشته دور آن میگردد. هنگامی که دل با معشوق پیوند میخورد، خود را فراموش کرده و موانع از بین میروند. اگرچه دلش از درد و رنج پر است، اما عشق باعث میشود که دشواریها آسانتر به نظر برسند. شاعر بر لزوم هوشیاری در این مسیر عشق تأکید میکند و از خواب آلودگی در این راه یاد میکند که مانع پیشرفت میشود.
هوش مصنوعی: عشق مانند سیل پرفشار و بیمهار است که به دلها هجوم میآورد و نمیپرسد که چطور به مقصد برسد یا چه موانعی وجود دارد. او به سادگی از هر سو جاری میشود و به دلها نفوذ میکند.
هوش مصنوعی: چهرهٔ درخشان و تابناک تو همچون شمعی است که توجه مرا جلب کرده و من، همچون پروانهای سرگشته و حیران، در اطراف جمعهای مختلف به دنبال تو هستم.
هوش مصنوعی: زمانی که پردهٔ خیالات کنار میرود، دل به یار متصل میشود و وقتی خودخواهی از بین میرود، موانع از سر راه برداشته میشوند.
هوش مصنوعی: نیم عذابکشیدهام و با اینکه در دل خود گرههایی دارم، اما به راحتی میتوانم عشق را در آغوش بگیرم. این کار، چندان هم آسان نیست و مشکلاتی به همراه دارد.
هوش مصنوعی: حزین میفرماید که در این مسیر، لازم است با چشم باز و هوشیاری قدم برداریم، چون فرد خوابآلود نمیتواند به درستی از موانع و مشکلات عبور کند و به مقصد برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نُمود اوّل ولی افتاد مشکلها
به بویِ نافهای کآخر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش، چون هر دَم
[...]
به امیدی که بگشاید ز لعل یار مشکلها
خیال آن لب میگون چه خون افتاده در دلها
مخسب ای دیده چون نرگس به خوشخوابی و مخموری
که شبخیزان همه رفتند و بربستند محملها
دلا در دامن پیر مغان زن دست و همت خواه
[...]
بیا ای از خط سبزت هزاران داغ بر دلها
مرو کز اشک مشتاقان به خون آغشته منزلها
به تقصیر وفا عیبم مکن، کز آب چشم من
هنوز اندر رهت تخم وفا میروید از گلها
گر از گردون ملالی باشدت، بر عشق املا کن
[...]
تجلی الراح من کاس تصفی الروح فاقبلها
که می بخشد صفای می فروغ خلوت دلها
انلنی جرعة منها ارحنی ساعة عنی
که ماند از ظلمت هستی درون پرده مشکلها
به جان شو ساکن کعبه بیابان چند پیمایی
[...]
رُموز العشق کانت مشکلا بالکاس حللها
که آن یاقوت محلولت نماید حل مشکلها
سوی دیر مغان بخرام تا بینی دوصد محفل
سراسر ز آفتاب می فروزان شمع محفلها
دل و می هردو روشن شد نمیدانم که تاب می
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.