خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۳
به معمار غمت نو ساختم ویرانه خود را
به یادت کعبه کردم عاقبت بتخانه خود را
فرو ماندند اطبای جهان از چارهام آخر
به دردی یافتم درمان، دل دیوانه خود را
ز سودایت چنان بد نام گشتم در همه عالم
[...]

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۵
چنان ببریدی آخر رشتههای آشنایی را
که نتوان داد داد شکوه روز جدایی را
پس از همخانگی چندان بیابان در میان آمد
کبوتر بر نتابد خط شرح بینوایی را
کسی کاو باشد از اهل سعادت چون روا دارد
[...]

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۸
الهی تا به کی مرغ دل اندر دام کاکلها
بود درمانده و پا بسته، ای حلال مشکلها
اگر نه خامه مانی ز فیضت رشحهریز آمد
کجا یک قطره شبنم ریختی بر چهره گلها
وگرنه بر گلستان پرتو حسنت زدی عکسی
[...]

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۲
به اکسیر وحیل هر خاک راهی زر نخواهد شد
همه بد اصل سنگی در بها گوهر نخواهد شد
سلیمانی نزیبد هر که را خاتم بود
در کف و آن کو آینه می سازد اسکندر نخواهد شد
همه کس خویش را عاشق تواند کرد چون بلبل
[...]

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۹
ندارد هیچ کس یاری چو یار من همایون فر
خجسته طلعت و فرخ رخ و ماه و سعید اختر
صنوبر قامتی،آهو شکاری، کبک رفتاری
سمن بوئی، قمر روئی، ملک خویی، پری پیکر
جبین مری، پری چهر، ستمکاری، دل آزاری
[...]

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۳۴
بنازم نازنینی را که شد از عکس رخسارش
عیان زینسان گلی صد دل کشد قلاب هر خارش
ز اوراقش دو صد یاقوت رمانی بود در کف
شده هر قطره شبنم بر جبین لولوی شهسوارش
دم از لعلش زدن محض پشیمانی است نادانی
[...]

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۴۳
به چوگان قضا بادا شکسته دست چوگانم
که برهم زد هلال ابروی خورشید تابانم
مرا سودای چوگان بازی اندر سر کجا بودی؟
اگر قلاب مهرش چنگ واکردی ز دامانم
به وجه خونبها بر کف گرفته نقد جان و دل
[...]

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۴۴
ز سودای خود ار خطی به کلک شوق بنشانم
دو صد مجنون کند مشق جنون اندر دبستانم
بگیرد شب پره خورشید را چون آشبان در بر
اگر یک شمه از دل تیرگی غم بر افشانم
گرفتارم به دام دیلمی خوی ستمکاری
[...]

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۴۷
چه دولت بود یارب دوش من در خواب میدیدم
که نخل مدعا را پر بر و شاداب میدیدم
سکندر بهر آب زندگی ظلمت برید و من
به تاریکی شب سرچشمه آن آب میدیدم
نگه مل، چهره گل، خط سنبل و قد سرو و لب شکر
[...]

خالد نقشبندی » قصاید » هنگام دیدن کوههای مدینه منوره
عجایب نشاه ای زین دامن کهسار میآید
تو گویی با نسیم صبح بوی یار میآید
ز خاکش یافت تسکین زخمهای سینه ریشم
تعالی الله چسان از مشک این کردار میآید
نشانی از هلال عید وصل دوست میبخشد
[...]

خالد نقشبندی » قصاید » در مدح شاه عبدالله
دهید از من خبر آن شاه خوبان را به پنهانی
که عالم زنده شد بار دگر از ابر نیسانی
صف نظارگان در انتظارش چشم در راهند
پری رویان همه جمع اند و مطرب در غزلخوانی
خرامان و چمان با صد هزاران عشوه و دستان
[...]

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۶
هزبر بیشه مردی سلیم بن محمود آنکه
به نوک نیزه اش بس عقده واناشده، واشد
ز کینش رزمگه شد دشت چین از بس تن بی جان
تو می گوئی ز جبهه ش قابض الارواح هویدا شد
تمنا داشت پیش شیر شیران داور اعظم
[...]

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۱۶
نبی صدیق و سلمان، قاسم است و جعفر و طیفور
که بعد از بوالحسن شد بوعلی و یوسفش گنجور
ز عبدالخالق آمد عارف و محمود را بهره
کز ایشان شد شد دیار ماوراءالنهر کوه طور
علی، بابا، کلال و نقشبند است و علاءالدین
[...]

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۲۳
ز چنگ این سپهر چنگ پشت چنگ سان نالم
مکن عیبم که قامت گشته از نیرنگ آن نالم
ز بی مهری و بدعهدی این گردون دون پرور
ز سفاکی و دم سردی این خونخواره عالم
یکی دوزخ شرر آه هویدا شد پی مردم
[...]

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۲۷
بحمدالله که از اقبال و بخت خسرو ثانی
در درج مروت، اختر برج جهانبانی
چراغ دودمان شیر شیران، شاه گردون جاه
حسن بیگ آنگه زیبد نور چشم عالمش خوانی
ز آزاری که عالم از غمش بودند در ماتم
[...]

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۴۲
نسیما گرفتند ره بر در آن سرو دلجویت
بگو ای زمره شیر افکنان نخجیر آهویت
ز طول مدت هجران و شام محنت دوری
تو مانی زنده، خالد گشت قربان دو ابرویت

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۴۳
خورد در نافه خون مشک ختن از رشک گیسویش
نهد سروسهی سر در قدم از قد دلجویش
اگر زاهد به خواب آن شوخ را بیند یقین دانم
نسازد سجده را هرگز به جز محراب ابرویش

خالد نقشبندی » مفردات (معما به نامهای خاص) » شماره ۲
به تاب تب فتاد از تاب رویت این دل بیتاب
ز تاب کاکلت از سینه شد صبر و ز چشمم خواب

خالد نقشبندی » مفردات (معما به نامهای خاص) » شماره ۴
نازم به رعنا دلبری سالار هر دو عالم است
بینم به پای اخترش افشانده تاج آدم است
