گنجور

 
خالد نقشبندی

ز چنگ این سپهر چنگ پشت چنگ سان نالم

مکن عیبم که قامت گشته از نیرنگ آن نالم

ز بی مهری و بدعهدی این گردون دون پرور

ز سفاکی و دم سردی این خونخواره عالم

یکی دوزخ شرر آه هویدا شد پی مردم

انیس خسروان شد باز نامد همچو اقبالم

پی تاریخ جانش از زبان حال هاتف وار

کفانی خالدا دار النعیم گفت فی الحالم