×
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
پس آنگه گفت با خورشید حوران
سلامت باد بسیار از خُسوران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
درُو خرّم ویوکان و خُسوران
عروسان دختران داماد پوران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
توی بانوی ایران ماه توران
خداوند بتان خورشید حوران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
بگفت ای شاه خوبان ماه حوران
ترا مردند نزدیکان و دوران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
نه شیرانند بر جا و نه گوران
نه چندانی سپاه و خنگ و بوران
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید
بلای یارکش همچون صبوران
اگر نزدیک باشی نه ز دوران
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید
بگرد حق ستاده دید حوران
نمود خویشتن دید از قصوران
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۶ - در خطاب کردن با دل در اعیان کل و گذرکردن از تقلید فرماید
ستاده جبرئیل و جمله حوران
همه در پیش آدم با قصوران
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۲
چرا منکر شدی ای میر کوران
نمیگویم که مجنون را مشوران
تو می گویی که بنما غیبیان را
ستیران را چه نسبت با ستوران
در این دریا چه کشتی و چه تخته
[...]
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۶ - خبر پادشاهی خسرو و نشستن بر تخت و رسیدن خبر مرگ بهرام
به بهرامی دل خود پر مشوران
که نه بهرام بینی و نه گوران
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۱ - رفتن خسرو به شکار و رفتن از شکار به سوی قصر شیرین
سوارانش سراسر بر ستوران
نهاده سر همه دنبال گوران
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - قضا و قدر
چه دیدم، مجمعی از ناصبوران
ز گریه گشته آن ده، شهرکوران