گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱

 

زهی قدت چو نخل طور سینا

بدانش اوستاد پور سینا

سزد بهر نثار بارگاهت

فشاند نجم دری چرخ مینا

حسودان تو گولانند و کوران

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵ - در باب لزوم ختنه فرماید

 

خداوندا حدیثی با تو گویم

که تصدیقش نماید دشمن و دوست

شکوفه سرزد است از شاخ بادام

ولی بادام من ماند است در پوست

بگو تا پوست از تن برکشندش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۱

 

مرا عالم وطن باشد بشر خویش

نخواهم غیر ازین بنگاه و بنیاد

جز این افسانه باشد هر چه گوئی

زمین از خاک و مردم ز آدمی زاد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۴

 

به دستش گاه تیغ و گاه خامه

به پیشش گه کتاب و گاه دفتر

سنان در خدمتش با خامه همدوش

قلم در حضرتش با تیغ همسر

گزیده خاطرش از فضل صد فصل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۶

 

خداوندا در این فیروز ایوان

صباحت شاد و خرم بخت پیروز

بنانت خامه دارد عنبر آمیز

بیانت نامه آرد دانش آموز

زهی کز بندگی در آستانت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۵

 

دهد جای وزارت قاضی چرخ

قضای کشور ساوجبلاغم

فرود آرد بخشم از پشت پیلان

نهند رخت شرافت بر الاغم

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۶

 

مرا یکسال افزون شد که از لطف

نمودی وعده بفرستی الاغم

اگر خود راست گفتی زود بفرست

که اینک عازم ساوجبلاغم

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۷

 

شنیدم گفته روزی ناصرالملک

که من کهنه سوار فارس باشم

خرابی می کنم در کار ایران

چه در پاریس و چه در پارس باشم

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۲

 

شبی در روستا مهمان خود خواند

مرا در خانه پیری طاعن السن

همی گفت ای دریغ از هوش این خلق

که نشناسد مذنب را ز محسن

گرانی زان فتاد اندر ورامین

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۵

 

خداوندا توئی امروز در ملک

چراغ مملکت شمع قبیله

بتانت بحر دانش را سفینه

کلامت بیت حکمت را عقیله

جمال دانش از رویت هویدا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۲۱

 

ز شادروان کسری چون گذشتی

گذر کن مست در ایوان جمشید

ببین تخت جم و دیهیم کسری

به احمد شه رسد از دور خورشید

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - شادروان شاپور

 

شبی با گلعذاری مست و مخمور

گذر کردم بشادروان شاپور

کنار چشمه ای دیدم در آن کاخ

درختی برزده بر آسمان شاخ

به هر شاخش گلی خوشبوی و خوشرنگ

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۴ - طلیعه روزنامه نیم رسمی آفتاب

 

خداوندان دانش را بشارت

که از گردون بخاک آمد اشارت

ز نور آفتاب بامدادی

گشایش یافت اینک باب شادی

جریده آفتاب از مطلع نور

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵

 

زمین گرد است مانند گلوله

نیوتن کرده واضح این مقوله

اگر چه گفته فیثاغورث از پیش

نبودش حجتی بر گفته خویش

نیوتن قول خود را با دلائل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰

 

بنام ایزدان امشاسپندان

کز ایشان دیو و اهریمن به زندان

نخست افروزه اهورمزدا

خدای زنده دادار توانا

خجسته و همن و اندیشه نیک

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - شرایط قضاوت

 

کسی بر حکم بین الناس بگزین

که گویندت نیایی خوبتر زین

سزای مسند است آن پاک طینت

که باشد فضلش افزون از رعیت

دم خصمش نسازد تار و تیره

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳ - بند سوم

 

بزن ای دلبر هر هفت کرده

نوای دوستی را هفت مرده

مفاعلین مفاعلین مفاعیل

هزج آغاز کن در هفت پرده

سروده و ستروع آهنگ است پرده

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۲۳ - نامهای دزدمه در دساتیر

 

همان کیوان ابا برجیس و بهرام

«سناشیر» است و «برهستی » چو بلرام

«هرامید» است خورشید جهانتاب

نپید آمد همان بیدخت پدرام

«کلنگ » از تیردان مه «فامشید» است

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۵ - در اقسام قند مکرر

 

بتاقند مکرر پنج قسم است

که با لعلت به دشنامی نیرزد

«سلیمان » و «فانیذ» است و «ابلوج »

چهارم «سنجری » پنجم «تبرزد»

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۵ - قصیده

 

بسی جستم نشان از اسم اعظم

که بد نقش نگین خاتم جم

همه اقطار عالم سیر کردم

مگر جویم نشان ازن نقش خاتم

بزرگی گفت چون آدم بمینو

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode