عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۲ - در نموداری سر توحید حقیقت
بجز تو کیست اینجا تا به بینم
بجز تو کس نه بد صاحب یقینم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۰ - جواب دادن شیخ جنید شیخ کبیر را
اگر اینجا جنید پاک دینم
بیابد یک زمان عین الیقینم
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
مرا با اوست این دنیا و دینم
ظهور او شده عین الیقینم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۹ - در اظهار کردن قوّت و قدرت و استغناء کل فرماید
چو باهوش آئی و بینی یقینم
نظر کن اوّلین و آخرینم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۴ - حکایت روباه و بچاه شدن او
درون باید شدن تا او ببینم
حقیقت اینست اسرار یقینم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید
در آن دریا منم حق الیقینم
نمود اوّلین و آخرینم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
نمود خود نمودی این چنینم
که امروزی ترا عین الیقینم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۵ - در جواب گفتن پسر پیر دانا را و اسرار گفتن فرماید
کنون در عین دریایی چنینم
که درحق اوّلین و آخرینم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۸ - در جواب دادن ابلیس در اعیان فرماید
هر آن یک چشم باشد کفر و دینم
بجز یکی در این دیده نبینم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۳ - در مناجات کردن شیطان با حق و یاری خواستن او در بیرون آوردن آدم (ع) از بهشت
خدا گفتست و جبریل امینم
ندارم چشم کین گندم ببینم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۳ - در بیرون کردن جبرئیل علیه السلام حضرت آدم صفی را از بهشت ونصیحت کردن جبرئیل اورا فرماید
که گوئی به از او هرگز نبینم
بر او دائما شادان نشینم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۰ - در خطاب کردن با روح القدس و فضایل آن گفتن و عجز و مسکینی آوردن و تسلیم شدن در همه احوال فرماید
من اینجا درگمان و در یقینم
اگرچه راز تو از پیش بینم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۶ - حکایت کردن از شیخ شبلی در بی نشانی حسین منصور از عالم و در بی نشانی یافتن فرماید
گمانم رفت اینجا در یقینم
تو هستی اوّلین و آخرینم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
ولی من ماندهام در شک یقینم
نمودی از تو اکنون من نبینم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۴ - در حکایت پاکبازی و طلب کردن حقیقت ذات و آوازدادن هاتف آن طالب را فرماید
حجابت دور کن تا من ببینم
رخت اینجا که بند کفرو دینم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - در صفت وصل و دریافتن راز کل بهر نوع فرماید
دوا کن ای تو بود اولیّنم
دوا کن بی نهان آخرینم
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عزّ و جل
چنان خواهم که اینجا جز یقینم
به ننمائی که تا روی تو بینم
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
طلبکار تو اینجا هر چه بینم
تو میدانی که در عین الیقینم
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
چو او بُد جزو و کل دیگر چه بینم
از این بیشک در این عین الیقینم
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
من اندر زندگانی این چنینم
که بیشک در عیان عین الیقینم