جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۵ - آمدن زلیخا به سر راه یوسف علیه السلام و از نی خانه ای ساختن تا از آواز گذشتن سپاه وی خرسندی یابد
ز سدره سبحه خوان مرغان گزیدی
که تا سنگ از جوش چون دانه چیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۵ - آمدن زلیخا به سر راه یوسف علیه السلام و از نی خانه ای ساختن تا از آواز گذشتن سپاه وی خرسندی یابد
زلیخا نیز چون آن را شنیدی
ازان نی بست خود بیرون خزیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۹ - غلبه کردن محبت زلیخا بر یوسف علیه السلام و بنا کردن عبادتخانه از برای وی
تو هم پیراهنم اکنون دریدی
به پاداش گناه من رسیدی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۲ - شکایت از فلک پر نکایت که اژدهاوار گرد عالمیان حلقه کرده و همه را به دایره تصرف خود درآورده بر یکی زخم زند و بر دیگری زهر افکند نه هیچ از دست رفته را با وی دست ستیز و نه هیچ از پای افتاده را از وی پای گریز
چنار ار دستبرد برد دیدی
به باغ آوازه سرما شنیدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۷ - آغاز داستان
نخستین آنکه این تلخی که دیدی
و زان خوشها بدین ناخوش رسیدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۷ - آغاز داستان
کزین ره تا به نزد ما رسیدی
بیا برگو چه کردی و چه دیدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹ - رفتن شاپور به ارمن به طلب شیرین
به هر سرچشمه جام می کشیدی
به هر باغی زمانی آرمیدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۴ - رفتن شیرین پیش مهین بانو و اجازت خواستن به نخجیر و رفتن به مداین
که یک شب پیش از آن در خواب دیدی
که بازی ناگه از دستش پریدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۴ - رفتن شیرین پیش مهین بانو و اجازت خواستن به نخجیر و رفتن به مداین
دگر چون باز، در آن خواب دیدی
شدی خاموش و یکدم آرمیدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۸ - صفت مجلس خسرو و آمدن شاپور
چو رامشگر سرودی بر کشیدی
دلش در بر چو مرغی برپریدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۸ - صفت مجلس خسرو و آمدن شاپور
نکو رفتی و هم نیکو رسیدی
کرم کردی و زحمتها کشیدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۲ - نشستن خسرو به پادشاهی بار دوم
حدیث روی او هر جا رسیدی
به گل گفتی و از سنبل شنیدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۴ - نصیحت کردن مهین بانو شیرین را
منه دل بر سیاهی و سفیدی
که در کاسه است آش ناامیدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۷ - صفت باربد در بزم خسرو
گهی کز دل سرودی بر کشیدی
ز مردم آه بر گردون رسیدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۷ - صفت باربد در بزم خسرو
رباب این حال ازو هم چونکه دیدی
به همپایی او دستی کشیدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۱ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین
گهی از پا نشستی وارمیدی
گهی برخاستی بیخود دویدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۱ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین
چو رخت خواب شب در سر کشیدی
همه شب خواب را در خواب دیدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۳ - مناظره کردن خسرو با فرهاد
ز شوقش چونکه جان بر لب رسیدی
شدی و قصر او از دور دیدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۷ - نامه نوشتن شیرین به خسرو به تعزیت مریم
ولی شاها تو این محنت که دیدی
ز فعل خود جزای خود کشیدی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۳ - پاسخ دادن شیرین، خسرو را
کتاب و حرف من خواندی و دیدی
به من هر چیز کان گفتی، شنیدی