گنجور

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » حکایت

 

بحقّ چار یار برگزیده

که دورم مفگن ای نور دو دیده

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت مرتضی رضی الله عنه

 

پیمبر گفتش ای نور دو دیده

ز یک نوریم هر دو آفریده

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » آغاز کتاب

 

توئی پیوسته و أز ما بریده

ز دیده دور و اندر عین دیده

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

غلامان همچو مژگان صف کشیده

سیه دل جمله و سرکش چو دیده

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

جهانی گر بود تیغی کشیده

به سلطان ره برند اصحاب دیده

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۴) حکایت رهبان با شیخ ابوالقاسم همدانی

 

زجِلفی از مسلمانی بریده

بترسائی تمامت نارسیده

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۵) حکایت ایّوب علیه السلام

 

هم از گرگان دنیا رنج دیده

هم از کِرمان بسی سختی کشیده

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۷) حکایت آن دزد که دستش بریدند

 

بدو گفتند ای محنت رسیده

چه خواهی کرد این دست بریده

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۵) حکایت شبلی با سائل رحمه الله

 

ز معشوقت مبین عضوی بُریده

بهم پیوسته بین چون اهلِ دیده

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۶) حکایت سلطان ملکشاه با پاسبان

 

ز سرما مرغ و ماهی آرمیده

همه در کوشَها سر درکشیده

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۲) حکایت شیخ و مرغ همای

 

مگر می‌رفت شیخی کاردیده

بره در دید طاقی برکشیده

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۴) حکایت اصمعی با آن مرد صاحب ضیف و زنگی حادی

 

خدا فعل تو یک یک ذره دیده

تو چون ذرهٔ هوای خود گزیده

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

ز خُلقش مشک در دُنیی دمیده

ز دنیی نیز بر عُقبی رسیده

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

صبا همچون زلیخا در دویده

چو یوسف گل ازو دامن دریده

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

هزاران یوسف از گلشن رسیده

ز کنعان بوی پیراهن شنیده

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

کجا می‌شد دل او آرمیده

یکی نامه نوشت از خون دیده

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۱۶ - حکایت هاروت و ماروت

 

ز گرد تو دو عالم نور دیده

که دیده کی بود همچون شنیده‌؟!

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۲۶ - حکایت

 

بسی نیک و بد عالم بدیده

ز هر دانا دلی پندی شنیده

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۵ - آمدن هدهد در نصیحت بلبل باو که راه بسی باریکست

 

نشینی بر سر پا سر کشیده

سر و پایت برون هر سو بریده

عطار
 
 
۱
۲
۳
۹
sunny dark_mode