گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

دریغا ویس من ماه سخن گوی

دریغا ویس من سرو سمن بوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به‌گوى رامین را

 

سختگویی که نامش بود به‌گوی

نبودی مثل او دانا و نیکوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن

 

چو با رامین سخنها گفت به‌گوی

شهنشه نیز با ویس پری‌روی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن

 

چرا بر خود پسندی کان هنر جوی

همیشه باشد از ننگت سیه روی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

لبش خندان چو یاقوت سخنگوی

دهانش تنگ و چون گلاب خوش بوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن

 

که باشم تا زیم با گل وفا جوی

به شادی کرده با او روی در روی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین

 

همی تا من رسم با آن پری روی

بسا آبا که خواهد رفت در جوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین

 

هم اکنون بازگرد و ویس را گوی

زنان را نیست چیزی بهتر از شوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست

 

اگر چه آب گل پاکست و خوشبوی

نباشد تشنه را چون آب در جوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۸ - نامهٔ هشتم اندر خبر دوست پرسیدن

 

بدانم من چو باشد باد خوش بوی

که شاد و تندرستست آن پری روی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن

 

جفایت گشت پیشه ای جفا جوی

چو کاف نامه بن بسته یکی کوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن

 

ترا گوید جزا اللّه ای جفا جوی

که خود در تو نبود از مردمی بوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۹
sunny dark_mode