فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
من از تو راستی خواهم که جویی
همیشه راستی ورزی و گویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
بلای زن دران باشد که گویی
تو چون مه روشنی چون خور نکویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
کجا اندر خورد پیوند جویی
تو این پیغام یافه چند گویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
چو گوهر جویی و بسیار پویی
نیابی چونکش از معدن نجویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال
نمود اندر جنوبش تیره جویی
زبس پیچ و شکن چون جعدمویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
الا ای دل چه بودت چند گویی
وزین اندیشهء باطل چه جویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
اگر تو مر مرا چاره نجویی
وزین اندیشه جانم را نضویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیك رامین به باغ
نگر تا نیز پیش من نگویی
ز من خشنودی دیوان نجویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیك رامین به باغ
مرُو را گفت راما چند گویی
در آتش آب روشن چند جویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
گل کافور رنگ مشک بویی
بت شمشاد قد لاله رویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
بگفت ای دایه تاکی یافه گویی
ز نادانی در آتش آب جویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
به کوهستان زنی نامی بجویی
مرو را هم بزرگی هم نکویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
بدو گفت این که فرمودت نگویی
که بر من بیشی و بیداد جویی ؟

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
پس آنگه دایه را گفتا چه گویی
وزین آتش مرا چاره چه جویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
بدو گفت ای دریغ این خوبرویی
که با او نیست لختی مهرجویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین
تو بنشینی و از من صبر جویی
صبوری چون کنم بی دل نگویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
به حق آنکه تو مانند اویی
چو او خوبی چو او رخشنده رویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
اگر سختی بری گر کام جویی
ترا آن روز باشد کاندر اویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به گوى رامین را
اگر مردی کنی و صبر جویی
به صبر این زنگ را از دل بشویی

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به گوى رامین را
ازو بهتر به پاکی و نکویی
هزاران بیش یابی گر بجویی
