گنجور

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۸ - حکایت کردن شاپور در پیش خسرو

 

شده از سحر او هاروت از ره

به چاه غبغبش افتاده در چه

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۷ - گوی باختن خسرو و شیرین بار دوم و مجلس داشتن

 

سوار شرق چندان کرده بد ره

که نتوانست دم زد تا سحرگه

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۷ - گوی باختن خسرو و شیرین بار دوم و مجلس داشتن

 

در آن میدان که بد هر یک ز یک به

فلک احسن همی گفت و ملک زه

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۹ - رفتن شاپور پیش شیرین و عتاب کردن شیرین به او

 

من و مریم به یک خانه زهی زه

هنوز این محنت و تنهائیم به

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۳ - مناظره کردن خسرو با فرهاد

 

دلیلم باش و راهی پیش من نه

به انصاف آی و خود انصاف من ده

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۱ - رفتن خسرو به شکار و رفتن از شکار به سوی قصر شیرین

 

در آن نخجیر دلکش از که و مه

که بودند از نکویی یک ز یک به

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۴ - پاسخ دادن خسرو شیرین را

 

سخنهایی که گفتم با تو ای مه

نکو گفتی جوابم بارک الله

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

کمان دولتت پیوسته بر زه

همه روزت یکی بادا ز یک به

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۸۱ - جواب

 

تو را پس نیست ای سلطان از آن به

که باشند از تو در راحت، که و مه

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز

 

مگو شیرویه، نامش روبهی نه

چه شیرویه که روبایی ازو به

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز

 

تو این خرمن که برگ کاه ازو به

درین صحرا همه بر باد برده

سلیمی جرونی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۹
sunny dark_mode