جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳ - ترتیب دلایل هستی واجب تعالی نمودن و ترغیب به تامل در آن فرمودن
ز رنج راهشان فرسودگی نی
میان را درد و پا را سودگی نه
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶ - نعت خواجه ای که خاتم ختمیت در انگشت داشت و مهر خاتمیت بر پشت علیه من الصلوات افضل ها و من التحیات اکمل ها
تواند شد ز سر حالش آگه
خرد باجمله دانش حاش لله
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۵ - خبر یافتن عزیز مصر از مقدم زلیخا و به عزیمت استقبال برخاستن و لشکریان مصر را به تجمل تمام آراستن
رباب از تاب غم جان را امان ده
برآورده کمانچه نعره زه
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۴ - کشیدن سرهنگان یوسف را علیه السلام به جانب زندان و گواهی دادن طفل شیرخواره به پاکی وی و گذاشتن وی
قدم از راه غمازی بدر نه
که باشد پرده پوش از پرده در به
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۲ - طلب کردن پادشاه مصر یوسف را علیه السلام برای تعبیر خواب خود و تعلل کردن وی تا آنچه میان وی و زنان مصر گذشته بود تفحص نمایند
چو باشد خوشه سبز و گاو فربه
بود از خوبی سالت خبره ده
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۳ - در پند دادن و بند نهادن فرزند ارجمند که دست ادراک در فتراک اکتساب کمالات استوار دارد و پای میل در ذیل اجتناب از جهالات برقرار وفقه الله لما یحبه و یرضاه
ز منصب روی در بی منصبی نه
که از هر منصبی بی منصبی به
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۵ - خاتمه در شکر اتمام و تاریخ اختتام و دعای بعض اکرام ابقاهم الله تعالی الی یوم القیام
زبان را گوشمال خامشی ده
که هست از هر چه گویی خامشی به
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۸ - حکایت کردن شاپور در پیش خسرو
شده از سحر او هاروت از ره
به چاه غبغبش افتاده در چه
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۷ - گوی باختن خسرو و شیرین بار دوم و مجلس داشتن
سوار شرق چندان کرده بد ره
که نتوانست دم زد تا سحرگه
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۷ - گوی باختن خسرو و شیرین بار دوم و مجلس داشتن
در آن میدان که بد هر یک ز یک به
فلک احسن همی گفت و ملک زه
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۱ - شبیخون بردن خسرو بر بهرام چوبین و ظفر یافتن خسرو بر او
زمانه از برای نصرت شه
فرو خواند آیت نصر من الله
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۹ - رفتن شاپور پیش شیرین و عتاب کردن شیرین به او
من و مریم به یک خانه زهی زه
هنوز این محنت و تنهائیم به
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۳ - مناظره کردن خسرو با فرهاد
دلیلم باش و راهی پیش من نه
به انصاف آی و خود انصاف من ده
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۱ - رفتن خسرو به شکار و رفتن از شکار به سوی قصر شیرین
در آن نخجیر دلکش از که و مه
که بودند از نکویی یک ز یک به
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۴ - پاسخ دادن خسرو شیرین را
سخنهایی که گفتم با تو ای مه
نکو گفتی جوابم بارک الله
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
کمان دولتت پیوسته بر زه
همه روزت یکی بادا ز یک به
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۸۱ - جواب
تو را پس نیست ای سلطان از آن به
که باشند از تو در راحت، که و مه
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز
مگو شیرویه، نامش روبهی نه
چه شیرویه که روبایی ازو به
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز
تو این خرمن که برگ کاه ازو به
درین صحرا همه بر باد برده
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز
چو آخر بایدت رفتن ازین ده
ز اول بار اگر بگداریش به