جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۳ - پیش رسیدن عزیز یوسف را بر بیرون آن خانه و پنهان داشتن آنچه میان وی و زلیخا گذشته بود و افشای زلیخا آن را
عزیزش دست بگرفت از سر مهر
درون بردش به سوی آن پریچهر
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۹ - بی طاقت شدن زلیخا در مفارقت یوسف علیه السلام و در شب همراه دایه به زندان رفتن و مشاهده جمال وی کردن
چو در زندان مغرب یوسف مهر
نهان کرد از زلیخای فلک چهر
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۸ - نکاح بستن یوسف علیه السلام زلیخا را به فرمان خدای تعالی و زفاف کردن با وی
چو یوسف این سخن را زان پریچهر
شنید افزود از آنش مهر بر مهر
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۱ - رسیدن خبر فوت هرمز به خسرو و رفتن به مداین
شدش روشن که هرگز این مه و مهر
به کس ننموده است از مردمی چهر
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۱ - رسیدن خبر فوت هرمز به خسرو و رفتن به مداین
کسی عیشی نکرد از ساغر دهر
که دیگر ره ندادش کاسه زهر
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۴ - آگاهی یافتن بهرام چوبینه از وفات هرمز و بیرون آمدن او به خسرو
دو صید افکن مه و خورشیدشان چهر
یکی گشته شکار مه یکی مهر
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۵ - گفتار در سبب مرگ فرهاد
ز شیرینی ندید از تو کسی بهر
که کامش را نکردی باز چون زهر
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۷ - نامه نوشتن شیرین به خسرو به تعزیت مریم
میفشان تخم بد در مزرع دهر
که در وی هر چه کاری می بری بهر
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۹ - طلب کردن خسرو شاپور را و تنها ماندن شیرین و زاری نمودن روز و شب
فلک مالیده دست نیل در چهر
به یک ره گشته با آفاق بی مهر
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
دگر ره آن مه حسن از سر مهر
نمود از اوج برج خویشتن چهر
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز
ز شیرینی ترش شد دهر را چهر
شد اندر چاه مغرب خسرو مهر
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۷ - گفتار در خاتمت کتاب
بکش دست طمع از کاسه دهر
که در وی نیست غیر از شربت زهر
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۹
جوانمرد از کرم مفلس نگردد
سخی را از عطا چین نیست در چهر
به پاشیدن چه نقص آید بدریا؟
بافشاندن چه کم گردد زر مهر؟
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۲ - دیدن پروانه شمع را و عاشق شدن بر او
سوی خورشید روی شمع گلچهر
کشیدی ذره وش پروانه را مهر
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۴ - دیوانه شدن پروانه و صحرا گرفتن او
در آن روی زمین چون زلف گلچهر
ریاحین کرده ریحانی تف مهر
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۳۰ - بیمار شدن شمع و شکایت کردن از فلک
تن کافوری آنماه گلچهر
گدازان چو برف از تابش مهر
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - ایضا فی مدحه
خورد از شست عدلت ناوک قهر
به آیینی که گردد عبرت شهر
وحشی بافقی » ناظر و منظور » نشستن شاهزاده بر تخت شهریاری و بلند آوازه گشتن در خطبهٔ کامکاری و در اختصار قصه کوشیدن و لباس تمامی بر شاهد فسانه پوشیدن
مجو وحشی وفا از مردم دهر
که کار شهد ناید هرگز از زهر