گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

چهل دیبای چینی بسته در هم

دو تو برهم فگنده سخت محکم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

وگر بر ژرف دریا باشد این غم

به یک ساعت کند چون سنگ بی نم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

بر آرم زین دل سوزان یکی دم

بدرم سنگ آن دز یکسر ازهم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

به حق آنکه بودی آن دلارم

ترا اندر جهان هم چهر و هم نام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۲ - پاسخ دادن ویس موبد را

 

ز یکدیگار جدا گشتند خرم

میان دل شکسته لشکر غم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

چو دریا کرد چشمم را ز بس نم

چو دوزخ کرد جانم را ز بس غم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

جهانی عاشق و معشوق با هم

نشسته روز و شب بی رنج و بی غم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

همی گفتند راما شاد و خرم

بزی تو جاودان دور از همه غم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن

 

ترا آگه کنم اکنون ز کارم

که چون خوبست و خرم روزگارسم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى

 

به ناله می بدانستند حالام

کنون نتوانم از سستی که نالم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست

 

منم آذار و تو نوروز خرم

هر آیینه بود این هر دو با هم

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴