فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد
مرو را گفت شاها نیکنما
بزرگا کینه جویاخویس کامی

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۷) حکایت جوان گناه کار و ملایکۀ عذاب که برو موکّلند
خطاب آید دگر امّا معمّا
که هستیم ای عجب با او بهم ما

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۳) حکایت شبلی با آن جوان در بادیه
نمیدانم من مست این معمّا
که میگوید تو باشی جمله یا ما

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۸) حکایت بزرجمهر با انوشیروان
که گرچه چشمِ من کورست امّا
بدین حیلت بگویم این معمّا

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱) سکندر و وفات او
سکندر گرچه خامُش کرد اما
دریده گشت آن طبل معمّا

عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۱۰) حکایت محمود با شیخ خرقانی
خداوندی قومی کاریست امّا
چو مردم کس نه بیند یک معمّا

عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
هزاران خانه در شهدست امّا
یقین دان کان طلسمست و معمّا

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۸ - در کشف اسرار و توحید کل گوید
اگر بگشاده عشقت این معما
برآئی از صفت اینجا مسمی

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید
کجا هرگز بلا بینند و بر ما
که یک لحظه نه بنشستند با ما

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید
یکی دید او برون شد از مسمّا
رموز عشق بگشودش معمّا

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۲ - در سؤال از پیر طریقت درسر نگاهداشتن از خلق و جواب دادن وی سائل را فرماید
جمال یار بیشک هست درما
طلب کن در حقیقت بشنواز ما

کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸ - ایضا له
عنایتهای خواجه در حق من
فراوان نقل می کردند امّا
ندیدم زان عنایت هیچ تاثیر
که ظاهر گشت در نیک و بدما
مگر در اعتقاد این بزرگان
[...]

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۴ - صفت دو خادم شمع و پیام شمع بسوی پروانه
که ای بیهوده گرد باد پیما
چه میگردی به گرد مجلس ما

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۶ - در ستایش حضرت علی «ع»
دویی در اسم اما یک مسما
دوبین عاری ز فکر آن معما

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۶ - آوردن رام سیتا را در اوده و به خانۀ خود نشستن با یکدیگر
پس از دیری چو بگشاد آن معما
در ناسفته شد اسم مسما

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۳۵ - زمین خاک در میخانهٔ ما
زمین خاک در میخانهٔ ما
فلک یک گردش پیمانهٔ ما
حدیث سوز و ساز ما دراز است
جهان دیباچه افسانه ما

ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۱۰ - شاعر این بیت ها را گِرداگِردِ تصویرِ خویش نوشته است
به من گفتند کاین لالا و ماما
کُهن خدمتگزارانند بر ما
