من آن ساعت که از مادر بزادم
به دام مهر و چنگ مه فتادم
مرا گفتند مهر و مه دو خادم
به نوبت روز و شب بر من مُلازم
یکی ماما یکی لالای من شد
سر زانوی این دو جای من شد
به من گفتند کاین لالا و ماما
کُهن خدمتگزارانند بر ما
نیاکان تو را هم این دو بودند
که روز و شب پرستاری نمودند
توهم از این دو یابی پرورش ها
خوری از سفره اینان خورش ها
گرفتم بیش راه زندگانی
ز طفلی پا نهادم در جوانی
ز یک تا سن سیّ و چِل رسیدم
خودی آراستم ، قدّی کشیدم
به زیورها همی کردم مزین
برون و اندرون خانه من
لبم از لعل شد دندان ز لُولُو
ز نقدِ عمر جیب و جَیب مملو
دو چشم از جزع و دو گونه ز مرجان
گهرهای فراوان هشته در جان
ز عنبر موی کردم از صدف گوش
ز سیم ساده آکندم بُنا گوش
چوکم کم صاحب این مایه گشتم
رفیق دختر همسایه گشتم
بنای شهوت و مستی نهادم
زمام دل به دست نفس دادم
دو خادم یافتندم غافل و مست
برای غارتم گشتند هم دست
چو آگاه از درون بیت بودند
اثاث البیت را یک یک ربودند
یکی شب آمد و لعل لبم برد
یکی روز آمد و رختِ شبم برد
یکی از نقد عمرم کاست کم کم
یکی از گوهر جانم دمادم
دو جِزع و سی و دو لُوءلُوء شد از چنگ
یکی از شیشه و آن دیگر از سنگ
چه گویم خود چه ها آمد به روزم
چسان کردند کم کم مایه سوزم
تهی شد خانه ، خالی ماند دستم
به پنجاه و سه سال اینم که هستم
نه احساسات من باقی نه افکار
همانا صورتی هستم به دیوار
سپارم نوجوانان وطن را
که گاهی بنگرند این عکس من را
ز کَیدِ مهر و مه غافل نمانند
جوانی را به غفلت نگذرانند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان تجربه زندگی یک فرد میپردازد. شاعر یادآوری میکند که در لحظه تولد از دستان مهر و ماه به دام افتاده است. او در کودکی تحت پرورش مهر (روز) و ماه (شب) قرار میگیرد که دو خدمتگزار قدیمی نیاکانش هم بودهاند. با گذشت زمان و ورود به جوانی، او به زیباییها و لذتهای زندگی مشغول میشود، اما به مرور متوجه میشود که این دو خادم (مهر و مه) به تدریج او را غافل کرده و از او داراییها و جوانیاش را میربایند. شاعر در پیری به یاد میآورد که زندگی به سرعت گذشته و اکنون با وجود ۵۳ سال عمر، نه افکار و احساساتش باقی مانده و تنها مانند یک تصویر بر دیوار است. او به جوانان کشورش نصیحت میکند که از مکر زمان غافل نشوند و جوانی را با غفلت نگذرانند.
هوش مصنوعی: من از لحظهای که به دنیا آمدم، در دام عشق و زیبایی گرفتار شدم.
هوش مصنوعی: به من گفتند که خورشید و ماه دو خدمتکار هستند که به ترتیب در روز و شب همیشه نزدیک من هستند.
هوش مصنوعی: یکی برای من مثل ماما و دیگری مانند لالاییام شد، و الآن جای من به سر زانوی این دو تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: به من گفتند که این دو نفر، لالا و ماما، افراد با تجربه و وفاداری هستند که برای ما خدمت میکنند.
هوش مصنوعی: اجداد تو نیز این دو بودند که در روز و شب از تو مراقبت کردند.
هوش مصنوعی: تو از این دو نوع پرورش، بهرهمند میشوی و از سفرهی این افراد، نعمتها را میچشید.
هوش مصنوعی: از زمانی که کودکی بودم، مسیر زندگی را آغاز کردم و به سرعت وارد دوران جوانی شدم.
هوش مصنوعی: از سن جوانی تا سی سالگی، خودم را شگفتانگیز و زیبا کردم و قد و قامت خود را اصلاح نمودم.
هوش مصنوعی: من خانهام را با زیورآلات زیبا و جذاب تزئین کردهام، هم در داخل و هم در بیرون.
هوش مصنوعی: لبم از زیبایی، به مانند لعل رنگین شده است و دندانهایم همچون مروارید درخشان شدهاند. از عمرم بهره بردهام و جیبم پر از سرمایه است.
هوش مصنوعی: دو چشم به خاطر ترس و وحشت، و دو گونه مانند مرجان پر از دُر و جواهرهایی که در جان انسان وجود دارد.
هوش مصنوعی: موهایم را با عطر عنبر خوشبو کردهام و از صدف، گوش را با نقرهای ساده زیبا آراستهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر دارایی کمی که دارم، به دوست دختر همسایه تبدیل شدم.
هوش مصنوعی: شوق و آرامش را در زندگیم پایهگذاری کردم و کنترل قلبم را به دست نفس سپردم.
هوش مصنوعی: در زندگی دو یار غافل و نشئهای پیدا کردم که برای به دست آوردن من به همکاری و همکاری پرداختهاند.
هوش مصنوعی: وقتی از وضعیت درونی خانه باخبر شدند، یکی یکی وسایل آن را برداشتند.
هوش مصنوعی: روزی یک نفر به من کمک کرد و زیباییام را به تصویر کشید، و در شب دیگر، شخص دیگری آمد و شادابی و حالت شبانهام را از من گرفت.
هوش مصنوعی: به مرور زمان، بخشی از عمرم کاسته میشود و همچنین به تدریج از ارزش جانم کم میشود.
هوش مصنوعی: دو جواهر ارزشمند به خاطر دو چیز مختلف به دست آمدند؛ یکی از شیشه و دیگری از سنگ.
هوش مصنوعی: نمیدانم چطور بگویم، اما در روزگارم اتفاقات زیادی افتاد و به تدریج باعث ناراحتی و رنجش من شدند.
هوش مصنوعی: خانهام خالی است و در این پنجاه و سه سال، تنها همین وضعیت را تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: من نه احساساتی دارم و نه افکاری، فقط به یک تصویر بیجان روی دیوار تبدیل شدهام.
هوش مصنوعی: من جوانان وطن را به شما میسپارم تا گاهی به این تصویر من نگاه کنند.
هوش مصنوعی: جوانان را از فریب و نیرنگ عشق و زیباییها بیخبر نمیگذارند و نباید در غفلت به سر ببرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.