گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

حقیقت وصف آتش چون شنفتی

یقینِ سرِّ آدم باز گفتی

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۹ - جواب دادن ابلیس آن شخص سؤال کننده را

 

حقیقت این بیان اکنون که گفتی

تو ای جوهر مر این دُر را که سُفتی

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۹ - حکایت ابلیس و اسرار وی در حضرت مصطفی علیه السّلام

 

چنین گفتا که سیّد راست گفتی

دُرِ اسرار ما اینجا تو سُفتی

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید

 

خبربودت در آن رازی که گفتی

مرا گفتا که تو رازم شنفتی

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مردن فرهاد در عشق شیرین

 

به زاری گفت بازم گو چه گفتی

که هوش از جان و جان از تن برفتی

امیرخسرو دهلوی
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۳۲ - در تحقیق صراط

 

ازین صورت اگر بیرون نرفتی

بدان همواره در دوزخ بخفتی

شیخ محمود شبستری
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۵ - آغاز داستان جمشید و خورشید

 

چنان کبک از عقاب آسوده خفتی

که باز انگشت بر دندان گرفتی

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۶ - روان شدن جمشید از ولایت پریان بسوی روم

 

جهانی ز آن بخار آتش گرفتی

دمی پیدا شدی دیگر نهفتی

سلمان ساوجی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۵ - رسیدن خسرو به چشمه ماه و دیدن شیرین را در چشمه

 

ز راه خویش هر گردی که رفتی

ز چشم آبش زدی وین بیت گفتی

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۲ - نشستن خسرو به پادشاهی بار دوم

 

به مجلس از پی گفت و شنفتی

سرودی گر دلش می خواست گفتی

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۱ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین

 

به کوه و دشت بس کز تاب تفتی

ز چشم چشمه جوی آب رفتی

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۳ - مناظره کردن خسرو با فرهاد

 

به مژگان از ره او خاک رفتی

نهادی روی بر آن خاک و گفتی

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۳ - مناظره کردن خسرو با فرهاد

 

چو یک چندی ازین معنی بگفتی

به خود گفتی و هم از خود شنفتی

سلیمی جرونی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode