عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
ز عشقت لاله هر دم خون دل خورد
ازاین ماندست دل پُر خون و رخ زرد
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
حقیقت عقل وصف تو بسی کرد
به آخر ماند با جانی پُر از درد
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
از اوّل آدمت اینجا طلب کرد
که آدم بود ازتو صاحب درد
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
چو بود آن مرد اعرابی جوان مرد
دران شب هر دو تن را میهمان کرد
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
زنش گفتا بشارت بادت ای مرد
که آن زن نه خطا و نه زنا کرد
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ
بصوفی گفت شیخ ای بی وفا مرد
کسی با بیزبانی این جفا کرد
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۱) سؤال ابراهیم ادهم از مرد درویش
چنین گفت آنگه ابراهیم کای مرد
هر آن درویش درمانده که زن کرد
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد
بسی زیر و زبر آمد دران درد
که هرگز کس نگشت آگاه ازان مرد
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۲) حکایت مرد نمازی و مسجد و سگ
زبان بگشاد گفت ای بی ادب مرد
ترا امشب بدین سگ حق ادب کرد
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۸) سؤال مرد درویش از جعفر صادق
که چون کارم یکی دیگر نمیکرد
کسی روزی من چون من نمیخورد
عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۲) مناجات موسی با حق تعالی ودر خواستن او یکی از اولیا
بجوش آمد دل موسی ازان درد
بسی دردش زیادت شد ازان مرد
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۲) حکایت آن دیوانه که تابوتی دید
ولی الحمدلله میتوان کرد
که جائی میتوان دید این جوانمرد
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۳) حکایت شبلی با آن جوان در بادیه
ازو پرسید شبلی کای جوانمرد
چنین کت امر میآید چنان گرد
عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۶) حکایت کشته شدن پسر مرزبان حکیم
نمییارم پسر را با بها کرد
که خون خوردن بوَد از خون بها خورد
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲) حکایت نمرود
بر آن تخته بماند آن کودک خرد
پیاپی موجش از هر سو همی برد
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۶) حکایت امیرالمؤمنین عمرخطاب رضی الله عنه با جوان عاشق
پیمبر کین سخن بشنید از مرد
درآن فکرت عمر را گفت از درد
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۵)حکایت آن زن که طواف کعبه میکرد و مردی که نظر برو کرد
یکی عورت طواف خانه میکرد
نظر افکند بر رویش یکی مرد
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۴) حکایت جوان نمک فروش که بر ایاز عاشق شد
شهش گفتا درین بحر ای جوانمرد
چگونه عزم غوّاصی توان کرد
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۸) حکایت ابراهیم ادهم با خضر علیه السلام
بسی سوگند دادش کای جوانمرد
قبولم کن کنون گر میتوان کرد
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۸) حکایت شیخ علی رودباری
اگر تو ذرّهٔ داری ازین درد
زمان عشق بازی این چنین گرد