گنجور

عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل

 

زمین در جنب این نه سقف مینا

چو خشخاشی بود بر روی دریا

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

اگر ملک تو شد صحرای دنیا

سرانجامت دو گز خاکست مأوا

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هجدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

نگه می‌دار زر ای تازه برنا

ترا هم رایگان بخشند فردا

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیستم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

بدو گفتا نخسبد مرد دانا

بهشت و دوزخش در شیب و بالا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

چو خاتون سرای چرخ خضرا

برآورد آستین از جیب مینا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

شهش گفت ای طبیب عیسی آسا

که کرد آخر کم از روزی تماشا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

چو با گل خفته بد دایه بیکجا

پری آویختست او را بیک پای

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

چو طاوس عروس خضر خضرا

علم زد بر سر این چتر مینا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان

 

چو بشنود آن جهان افروز شیدا

همه صحرا ز اشکش گشت دریا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۱ - رفتن خسرو بدریا بطلب گل

 

تو پی میجویی از آب، اینت سودا

نشان پی که یافت از آب دریا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۱ - رفتن خسرو بدریا بطلب گل

 

چنان برخاست آن آتش ز بالا

که میننشست هیچ از آب دریا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه

 

بیارامید لختی آب دریا

ولیکن می نیامد راه پیدا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه

 

همه از روی آن تاریک صحرا

فرو رفتند سر گردان بدریا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن قیصر از آمدن خسرو

 

بر آن بنشست تا این چرخ مینا

چه بازی آردش از پرده پیدا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۹ - آغاز نامۀ گل بخسرو

 

تو پنهان گشتهیی چون درّ دریا

نمیایی ز زیر آب پیدا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۹ - آغاز نامۀ گل بخسرو

 

چو گوهر جست بسیاری ز دریا

ز دریا با سرآمد لیک رسوا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور

 

بیاید هر شبی مردی توانا

ز خندق آب کش گردد ببالا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه

 

همی آموخت تا چون گشت برنا

بعالم در نبودش هیچ همتا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۸ - از سر گرفتن قصّه

 

الا ای ترجمان نفس گویا

تویی کز تو نشد پوشیده مبدا

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

ز تاب آفتاب و زخم گرما

شدند ازتشنگی حیران و شیدا

عطار
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۷۳
sunny dark_mode