×
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
خود آن شب گوییا شب ماند بر جای
شدش یک یک ستاره بند بر پای
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
نشسته بود هرمز بر سر پای
که تا چون زودتر برخیزد از جای
عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز
بفضلت بندازین سرگشته بگشای
مرا دیدار آن گمگشته بنمای
عطار » خسرونامه » بخش ۳۳ - دفن کردن گل دایه را و رفتن با خسرو به روم
طبیعت را بمعنی کار فرمای
عروسان سخن را روی بگشای
عطار » خسرونامه » بخش ۳۳ - دفن کردن گل دایه را و رفتن با خسرو به روم
کنون ای مرد دانا گوش بگشای
عروس نطق معنی بین سراپای
عطار » خسرونامه » بخش ۳۳ - دفن کردن گل دایه را و رفتن با خسرو به روم
زمین را پیش شه بوسید ده جای
وزان پس،سرفگند استاد بر پای
عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم
گل سرمست چون برخاست از جای
شهش گفت اوفتادم مست درپای
عطار » خسرونامه » بخش ۵۳ - رسیدن خسرو و جهان افروز و یاران بكوه رخام و دیدن پیر نصیحت گو
بپیش کردگار استاده بر پای
نهاده دست بر هم چشم بر جای
عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه
مگر درخواب میبینم من اینجای
که نتوان راست کردن بر زمین پای
عطار » خسرونامه » بخش ۶۲ - آمدن فرّخ بترکستان بطلب گل
چه گر قوّت نبودش هیچ بر جای
که نتوانست بودن هیچ بر پای
عطار » خسرونامه » بخش ۶۴ - نامهٔ خسرو به شاپور
چو شه بشنید ازو برجست ازجای
میان دربست و پس ننشست از پای
عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو
تو از بادی طلسمی کرده بر پای
کجا ماند طلسم از باد برجای