عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۸
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
بهر کسوة که میخواهی برآئی
زهر نقشی که میخواهی نمائی

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
بدو گفتا شنیدم ماجرائی
که میگوید زنی زاهد دعائی

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
که اینجا آمدم بهر دعائی
که دارم کور چشمی مبتلائی

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱) حکایت آن زن که بر شهزاده عاشق شد
پدر را گفت تا کی زین گدائی
مرا از ننگ این زن ده رهائی

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۳) حکایت پادشاه که از سپاه بگریخت
بجای آورد او را آشنائی
بدو گفتا چرائی چون گدائی

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد
زیادة کن که تا نبوَد جُدائی
وزین زندان مده ما را رهائی

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۱) حکایت شبلی با مرد نانوا
مگر بودست جائی نانوائی
که بشنید او ز شبلی ماجرائی

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۲) حکایت مرد نمازی و مسجد و سگ
بسی سگ بهتر از تو ای مرائی
ببین تا سگ کجا و تو کجائی

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۸) سؤال مرد درویش از جعفر صادق
چو کعبه یک جهت شو گر ز مائی
به سان کعبتین آخر چرائی

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۲) حکایت آن جوان که از زخم سنگ منجیق بیفتاد
اگر درد مرا دانی دوائی
بکن ور نه برو بنشین بجائی

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۳) حکایت دیوانه به شهر مصر
نگیرد کار عاشق روشنائی
مگر چون شمع سوزد در جدائی

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱) حکایت عیسی علیه السلام با آن مرد که اسم اعظم خواست
مسیحش گفت تو این را نشائی
چه خواهی آنچه با آن برنیائی

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۲) حکایت ابرهیم علیه السلام با نمرود
که ما را نیست ایمان بهائی
که هست این گوهر ایمان عطائی

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۰) حکایت سلطان محمود با دیوانه
ولیکن در میان پادشائی
چه دانی سختی و درد جدائی

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۲) حکایت شبلی رحمة الله علیه
قوی شایسته باشی در خدائی
اگر گویند تو ما را نشائی

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۳) حکایت موسی علیه السلام در کوه طور با ابلیس
چو چندان سِخر گم شد در عصائی
نگردد گم درو جز ناسزائی

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱) حکایت سلطان محمود با پیرزن
بره در بیوهٔ را دید جائی
ببسته رقعهٔ را بر عصائی
