سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۷ - کشته شدن دیو به دست جمشید
دراز آهنگ دیدش قصد پا کرد
به تیغش گرد ران از تن جدا کرد

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشقِ رویِ گل با ما چهها کرد
از آن رنگِ رُخَم، خون در دل افتاد
وز آن گلشن، به خارم مبتلا کرد
غلامِ همتِ آن نازنینم
[...]

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۹ - در تبرک جستن به ذکر خواجه که به مقتضای عند ذکرالصالحین تنزل الرحمة ذکر او سرمایه استنزال رحمت نور شهود است و پیرایه استخلاص از رحمت ظهور وجود
به فقر آن را که لطفش آشنا کرد
به بر گر خرقه ای بودش قبا کرد

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۹ - آغاز حسد بردن اخوان و دور انداختن یوسف را علیه السلام از کنعان
پدر روی تضرع در خدا کرد
برای خاطر یوسف دعا کرد

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۷ - فرستادن زلیخا یوسف را علیه السلام به جانب باغ و تهیه اسباب وی کردن
کنیزان را به پیش او به پا کرد
به خدمت سرو بالاشان دو تا کرد

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۱ - وفات یافتن یوسف علیه السلام و هلاک شدن زلیخا از الم مفارقت وی
ببین حیله که چرخ بی وفا کرد
که بعد از مرگش از یوسف جدا کرد

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۰ - رسیدن شاپور به دیر و احوال شیرین پرسیدن
به پای خم به کنج دیر جا کرد
به پیش پیر ترسا سجده ها کرد

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۶ - نامه نوشتن خسرو به شیرین به تعزیت فرهاد
چه گویم بخت من با من چها کرد
چرا زین سان مرا از من جدا کرد

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶۳ - غزل گفتن باربد از زبان خسرو
به هجران بختت ار چه سعیها کرد
منال آخرکه دردت را دوا کرد

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶۳ - غزل گفتن باربد از زبان خسرو
سخن، چون باربد آنجا رها کرد
نکیسا این غزل دیگر ادا کرد

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۳۰ - بیمار شدن شمع و شکایت کردن از فلک
که کینت ایفلک با من چها کرد
ترا از یار و یار از من جدا کرد

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » از نامهٔ پرسوز و گدازی که شاعر شوریده دل به دلدار سفر کردهٔ خود نگاشته است
که آخر بخت بد با ما چها کرد
به سد محنت از او ما را جدا کرد

وحشی بافقی » ناظر و منظور » رفتن معلم به در خانهٔ دستور و بیان کردن عشق ناظر نسبت به منظور و مقدمهٔ درد فراق و آغاز حکایت اشتیاق
معلم بر در دستور جا کرد
حدیث خود به خاصانش ادا کرد

وحشی بافقی » ناظر و منظور » رفتن آن شهسوار شهب تازیانه و شاهباز فلک آشیانه به جست و جوی آن آهوی سر در بیابان محنت نهاده و آن طایر دور از مقام عزت فتاده
به نزدیک پدر یک روز جا کرد
به خسرو مدعای خود ادا کرد

وحشی بافقی » ناظر و منظور » رسیدن آن گل نودمیدهٔ چمن رعنایی و سرو تازه رسیدهٔ گلشن زیبایی به مرغزاری که پنجهٔ چنارش شاخ بیداد شکستی و آفتاب بلند پایه در سایه بیدش نشستی
چنین در بزم شه تا شام جا کرد
سخن از هر دری با شه ادا کرد

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۵ - در ستایش پنهان نمودن راز نهانی که آسایش دو جهانیست
طراز پرنیان نام خدا کرد
که چرخ بیستون را او بپاکرد

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۶ - در توصیف دشتی که رشک گلزار بهشت بود و تفرج شیرین در آن دشت و رسیدن نامهٔ خسرو به او
شکر را آسمان خاری به پا کرد
که خسرو صدقه بخشید فدا کرد

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - تعریف قحط دکن
چنان باران عنان از کف رها کرد
که روزن چشم نتوانست واکرد

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - در شکستن دست خود گفته
فلک کس را مسلم کی رها کرد
شکسته بسته ای در کار ما کرد
