عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را
مگرد از گل جداگر گل جفا کرد
که نتوان پارهیی از خود جدا کرد

عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
کنون بنگر که گردون چه جفا کرد
که تا آن هر دو را از هم جدا کرد

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
دلش اکنون بسوی من هوا کرد
همه خوی بد و تندی رها کرد

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
هر آن نعمت که با ایشان عطا کرد
همه ازبهر جاه مصطفی کرد

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲۱ - در بیان اقسام اهل ایمان
نباید دستش از دامن جدا کرد
بعهد او بجان باید وفا کرد

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۰ - جواب دادن شیخ جنید شیخ کبیر را
چو او را برگزید و آشنا کرد
میان انبیایش پیشوا کرد

عطار » مظهر » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
نبی این باده خورد و جان فدا کرد
به اسرار خدایم آشنا کرد

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۹ - در اظهار کردن قوّت و قدرت و استغناء کل فرماید
چو منصوراز حقیقت دل رها کرد
ز جان آهنگ دیدار خدا کرد

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید
طبیعت این زمان کز حق جدا کرد
همه کارت عجب بی اقتضا کرد

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۳ - در مناجات کردن شیطان با حق و یاری خواستن او در بیرون آوردن آدم (ع) از بهشت
حقیقت شرع نیک از بد جدا کرد
نمود زشت منثور و هبا کرد

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان
در از عالم بسوی خود فنا کرد
پس آنگه رخ بدرگاه خدا کرد

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
همه ذات تو دید و خود فنا کرد
میان جملگی خود مقتدا کرد

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
بت خود اندر آخر او فنا کرد
حقیقت در فنا بُت را بقا کرد

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۷ - عزم سلطان عالم سوی عالم دیگر، و سلب کردن کافور مجبوب رجولیت فحول ملک و به روشنائی در چشم ملوک نشستن، و دیده قرة العین علائی را، کافور وام گردانیدن، و در آن قصاص، دیده و سر به هم باد دادن!
چو او بر دیدهٔ منعم جفا کرد
سپهر از دیدهٔ جانش سزا کرد

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۸ - کشیدن اجل، شمشیر الوقت سیف قاطع، بر سر تاجوران سر پر، و شهادت آن بهشتیان بر دست زبانی چند، و گزاردن تیغ بر سر ایشان به خبر مشهور، که «السیف محاء الذنوب»
که شه را، ملک رانی چون وفا کرد،
دولرانی به من باید رها کرد!

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۸ - رسیدن خسرو به شیرین در شکارگاه
چو نتوانست ازو دل را جدا کرد
جنیبت راند و دل بر جا رها کرد

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۶ - از جواب نامهٔ شیرین به خسرو
دو دل را کو به پیوند آشنا کرد
به تیغ از یکدگر نتوان جدا کرد

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۱ - مناجات شیرین در شب فراق
چو شیرین از سر صدق این دعا کرد
خدا از صدقش آن حاجت روا کرد
