فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
چو رامین خیمه بیرون زد به شاهی
ز ناگه مرد بی ره گشت راهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
بپیمودم دم خر چند گاهی
گرفتم بر هوای دیو راهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
دلش بی ویس با فرمان و شاهی
به سختی بود چود بی آب ماهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
چه نامی وز کدامین جایگاهی
مرا خواهی به جفتی یا نخواهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
شود شسته ز جانت این تباهی
گر از زنگی شود شسته سیاهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
ترا نگزیرد از بخشنده شاهی
مرا نگزیرد از رخشنده ماهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
ز چشمه آب خیزد زاب ماهی
نماید خور فروغ و شب سیاهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین
برو با ویس گو از من چه خواهی
چرا سیری نیابی زین تباهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى
هوا باشد دوات و شب سیاهی
حروف نامه برگ و ریگ و ماهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن
به اشک از شب فروشویم سیاهی
بیاغارم زمین تا پشت ماهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۱ - تمام شدن ده نامه و فرستادن ویس آذین را به رامین
به خوشی چون خراسان جایگاهی
چو مرو شایگان محکم پناهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
جوانی داری و اورنگ شاهی
ازین بهتر که تو داری چه خواهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
مرا رشکست بر تو گاهگاهی
چو از دشتی درآیی یا ز راهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
گناه تست و گویم بی گناهی
خداوندی کنی تو هرچه خواهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
نکاهم مهر تو گر تو بکاهی
ترا بخشم دل و جان گر بخواهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
ز بدبختی درآمد سال و ماهی
که ویران شد درو هر جایگاهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
اگر نه خواستی بختم سیاهی
مرا نفریفتی دیو تباهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را
بکن با من نگارا هر چه خواهی
که تو بر من خداوندی و شاهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۲ - پاسخ دادن رامین ویس را
مرا مردن بود در رزمگاهی
که گرد من بود کشته سپاهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
بپیمودم به گفت دیو راهی
کشیدم رنج و خواری چند گاهی