گنجور

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۳) حکایت در حال ارواح پیش از آفریدن اجسام

 

چو با هر جانش سری در میانست

گمان سر هر جانی چنانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۳) حکایت گفتار پیغامبر در طفل نوزاد

 

بعینه حال آن کس همچنانست

که او را از رحم قصد جهانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۵) حکایت شبلی با سائل رحمه الله

 

بگو تا کیست عارف، گفت آنست

که گر در پیش او هر دو جهانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱۲) حکایت ابراهیم ادهم

 

هر آن ذرّه که در هر دوجهانست

همه درجامِ عقل تو عیانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱) حکایت اسکندر رومی با مرد فرزانه

 

اجابت کن چه گر بر تو گرانست

که ذوالقرنین سلطان جهانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱) حکایت اسکندر رومی با مرد فرزانه

 

کسی کو طالب جان و جهانست

اگر جان و جهانش نیست زانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۵) حکایت مرد حریص و ملک الموت

 

بزاری مرد گفتا گر چنانست

که ناچار این زمانت قصدِ جانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۹) حکایت مجنون با آن سائل که سؤال کرد

 

سخن از عشق و از دل بیمِ جانست

مگر بر دار گوئی جایش آنست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۲) حکایت محمد عیسی با دیوانه

 

مُقّر آمد که حال من چنانست

که شرحش پیرزن را در زبانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۶) حکایت مهستی دبیر با سلطان سنجر

 

مرا این ترس چندانی از آنست

که سلطانی که رزّاق جهانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۸) حکایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

ترا نقدی که در دریای جانست

اگر موجی زند از جنسِ آنست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۸) حکایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

محکّ جانِ مردان آن زمانست

که اعمی آن زمان صاحب عیانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۳) حکایت مجنون

 

تنم گرچه نزار و ناتوانست

همه روزی همه بارش گرانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۴) حکایت پادشاه که از درویش در خشم شد

 

که این زن در میان دو جهانست

که یک پایش درین، دیگر درآنست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها

 

کسی کو خواجهٔ هر دو جهانست

جهاز دخترش اینک عیانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها

 

فلک را قصدِ جان تو ازانست

که با تو پای گاوش در میانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۹) حکایت آن پیر که خواست که او را میان دو گورستان دفن کنند

 

ازین وادی که در وی بیم جانست

اگر خونی شود جان جای آنست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۱) حکایت مسلمان شدن یهودی وحال او

 

عمر گفتش که این گریه نه زانست

که از تو هیچ خُرده درمیانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۲) حکایت سلیمان علیه السلام و شادروانش

 

تراگر بی مَلک ملک جهانست

ازاین شومیت و هردم بیم جانست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۶) حکایت پیر خالو سرخسی

 

که این کار بزرگان جهانست

نه کار نازنینان جوانست

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۲۰
sunny dark_mode