عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت صدیق رضی الله عنه
نبی چون هر دو را سمع و بصر خواند
کسی کین دو ندارد کور و کر ماند
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
چون از زن آن جوان نومید درماند
یکی بازارگان را پیش خود خواند
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۶) حکایت یوسف و ابن یامین علیهما السلام
کسی کین قصّهام افسانه خواند
خرد او را ز خود بیگانه داند
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۴) حکایت لقمۀ حلال
که جزیت از جهودان میستاند
وز آنجا میخورد، به زین که داند
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۶) حکایت امیرالمؤمنین عمرخطاب رضی الله عنه با جوان عاشق
دگر ره گفت ایمانت رهاند
جوانش گفت عاشق این چه داند
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
چو نقش او بدید و شعر بر خواند
ز لطف طبع و نقش او عجب ماند
عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
چو شبلی آن خط آشفته برخواند
بزد یک نعره و آشفته درماند
عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
سلیمان پشه را نزدیک بنشاند
پس آنگه باد را نزدیک خود خواند
عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
ز بیماری تن مرگت رهاند
به بیماری جان مرگت رساند
عطار » اسرارنامه » بخش دهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل
چنان بر فرق من چرخ آسیا راند
که مویم زیر گرد آسیا ماند
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۱۲ - الحکایه و التمثیل
ولی گر بازت اینجا باز ماند
شه او را پیش خود چون بازخواند
عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
که تا این را بدرویشان رساند
که مهتر مستحق را به بداند
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
چرا چندین سخن میبایدم راند
چو میدانم که می بربایدم خواند
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
گهی در نرگسش حیران بماند
گهی در مجلسش طوفان براند
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
پزشک آخر دوای گُل چه داند
که گُل را باغبان درمان تواند
عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را
چو زین شیوه سخن هرمز فرو خواند
ازودایه چو خر دریخ فرو ماند
عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز
ز دل این حرفها هرمز فرو خواند
چو وقت عین عشق آمد فرو ماند
عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز
اگر عشق ایچ افسون برنخواند
نه از سودای خویشت وارهاند
عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی
بزرگان را بپیش خویشتن خواند
بپیش خرده گیران این سخن راند
عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی
شه از دیدار و گفتارش فرو ماند
دعای چشم بد بروی فرو خواند