عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید
فنا یکتا بُد و لاجان جان بود
ولی از دیدهٔ اشیا نهان بود
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۶ - در سؤال کردن کسی از منصور حلّاج در سرّ دوستی حق تعالی و جواب گفتن او با تمام فرماید
نماز او حقیقت جان جان بود
که حیدر بیشکی سرب عیان بود
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۴ - در سؤال کردن مرید از حضرت شیخ که شیطان مرا زحمت میدهد و جواب دادن شیخ مرید را فرماید
ولیکن پیر مرد ناتوان بود
ز معنیّ حقیقت جاودان بود
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۸ - در جواب دادن اکّافی قدّس سره هاتف غیب و اسرارهای نهانی یافتن فرماید
دل و جانش نمود کن فکان بود
حقیقت او یقین خود جان جان بود
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان
همه تقریر او از عقل و جان بود
که عقل وجان یقین عین العیان بود
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۶ - در شرح دادن خورشید وحدت در حجاب صورت فرماید
چنان کو را جمال بی نشان بود
بمعنی و بصورت جان جان بود
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
نبد منصور جانش جان جان بود
خدا با او و او در حق عیان بود
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
حقیقت ذات شد پیدا از آن بود
که اینجا صورتی در جسم و جان بود
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
حقیقت نور سرّ لامکان بود
که در آدم رهش از من نهان بود
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
بت او عاشق کون و مکان بود
نه چون بتهای دیگر جانِ جان بود
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۰ - سؤال نمودن ازمنصور که ابلیس در عین تلبیس است و جواب دادن منصور آن شخص را
حقیقت اینهمه از بهر آن بود
که تا ابلیس آخر در عیان بود
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۷۱ - وله ایضا
بهاء الدّین که تا دور جهان بود
نپندارم که چون تو یک جوان بود
سخن کاندر دهانش صد زبانست
همیشه در ثنایت یک زبان بود
بدان خلق و لطافت کز تو دیدم
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۹ - حدیث بخشش جان و نوازش از ملک غازی مسلمانان دهلی را به لطف بی حد و بی مر
ملک غازی که فتحش هم عنان بود،
خبر گو بعد فیروزی چه سان بود؟
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مردن فرهاد در عشق شیرین
دهانش تلخ و شیرین در زبان بود
به مرگش واپسین شربت همان بود
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۱۶ - در موازنهٔ نفس در تمثیل جام جم
هر آن نیک و بدی اندر جهان بود
در آن جام از صفای آن نشان بود
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۶ - دیدن جمشید، خورشید را اندر خواب
همه خاکش عبیر و زعفران بود
همه فرشش حریر و پرنیان بود
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۰ - جمشید و سفر دریا
سه روز آن تخته بر دریا روان بود
ملک ملاح و بادش بادبان بود
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۶۷ - دلجویی خورشید از حال جمشید
سوادش چون سواد دیدگان بود
معانی خوب و الفاظش روان بود
عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۲۴ - در صفت وصال
چنان بر عاشق خود مهربان بود
که گوئی عاشق جان و جهان بود
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۱
جهان را دولت و بختی جوان بود
چو با وصل تو ای آرام جان بود
خوشا روزی که بودم در کنارت
میان ناز و دشمن بر کران بود
مرا با قامت و رخسار خوبت
[...]