جهان را دولت و بختی جوان بود
چو با وصل تو ای آرام جان بود
خوشا روزی که بودم در کنارت
میان ناز و دشمن بر کران بود
مرا با قامت و رخسار خوبت
فراغی از گل و سرو روان بود
کنون در هجر چون نتوان صبوری
چو با وصل توأم حال آنچنان بود
ندانم کی علی رغم بداندیش
توانم از وصالت شادمان بود
رقیب از من ندانم تا چه جوید
چو با من بیش از اینش در میان بود
دل از دستم روان شد صبرم از دل
چنین بی صبر و دل تا کی توان بود
چو مقصودیست هرکس را ز دوران
مرا وصل تو مقصود از جهان بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی شاعر نسبت به معشوقش است. شاعر به روزهایی اشاره میکند که در کنار معشوق بوده و از آن زمان به یاد آن لحظات خوش میافتد. او از غم جدایی و نبودن معشوق رنج میبرد و از وضعیت فعلی خود ابراز ناامیدی میکند. شاعر نمیداند که چگونه میتواند از این دلتنگی و سوگ عبور کند و در نهایت، میگوید که هدف و مقصود او از زندگی، وصال معشوقش است.
هوش مصنوعی: دنیا زمانی شاداب و سراسر خوشبختی است که تو، ای آرامش جانم، در کنارم باشی.
هوش مصنوعی: روز خوشی بود که در کنارت بودم، در حالی که همه چیز به آرامی و زیبایی پیش میرفت و هیچ دشمنی در اطراف نبود.
هوش مصنوعی: چهره و زیبایی تو آنقدر آرامشبخش است که دیگر نیازی به زیبایی گل و سرو ندارم.
هوش مصنوعی: الان که در فراق تو نمیتوانم صبر کنم، چون وقتی که با تو بودم، حال و احوالم اینقدر خوب بود.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه زمانی میتوانم با وجود نگرانیهای بیاساس دیگران، از ارتباط با تو خوشحال باشم.
هوش مصنوعی: رقیب از من نمیداند که چه هدفی دارد، زیرا اگر من بیشتر از این در دلش جای داشته باشم، او دیگر نیازی به جستجو نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: دل از دستم رفت و صبرم هم تمام شد، با این دل بیصبر تا کی میتوانم دوام بیاورم؟
هوش مصنوعی: هر کس در زندگی هدفی دارد و مقصودش را از روزگار میجوید، اما هدف من از تمام این دنیا، وصل شدن به توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو خود قدرت نمای جاودان بود
مرو را جود و قدرت بی کران بود
به حکم آنکه یار او را چو جان بود
مدام از شادی او شادمان بود
دمادم کشف اسرارش عیان بود
برون از کَون جایش لامکان بود
بهاء الدّین که تا دور جهان بود
نپندارم که چون تو یک جوان بود
سخن کاندر دهانش صد زبانست
همیشه در ثنایت یک زبان بود
بدان خلق و لطافت کز تو دیدم
[...]
ملک غازی که فتحش هم عنان بود،
خبر گو بعد فیروزی چه سان بود؟
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.