سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - جنگ ها جو
تفک کو در جهانسوزی به نام است
ز جوش عطسه گفتی در زکام است
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۲۹ - وصف خوابگاه شاهی
شرف را خانه دولت تمام است
مقام عشرت و عیش مدام است
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۹ - در مدح نورالدین جهانگیر پادشاه
نگویم برق در رزمش حسام است
که تیغ برق تیغش را نیام است
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۳ - رفتن رام در شهر ترهت همراه بسوامتر و کشیدن کمان در سینمبر و دادن راجه جنک دختر خود را سیتا به کدخدایی رام
که این صاحبقران را رام نام است
به تیغ برق تیغش هم نیام است
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۴۶ - رفتن رام به شکار آهو و فرستادن سیتا، لچمن را برای خبر رام خواه ناخواه
ز من بشنو نه این آواز رام است
غنیم رام در عالم کدام است
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۶۶ - روان شدن هنونت با جمع میمونان و رفتن در غار و یافتن سوم برتهارا
قسم خوردند کان کو اهل نام است
بجز غم، خوردنی بر وی حرام است
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۷۲ - دیدن هنونت سیتا را و آمدن راون به دیدن سیتا و جاسوسی گرفتن
ترا چندین چه در دل مهر رام است
ببین کآخر چو من شاهت غلام است
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۰۰ - آوردن دمودری زن راون سیتا را
که آن از راونست و این ز رام است
مرا با تو چه جای انتقام است؟
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - مثنوی سفرنامه مازندران واعظ و تعریف شهر اشرف و مدح شاه عباس ثانی
صفی آباد را، جانم غلام است
تمام ار نیست، در خوبی تمام است
جویای تبریزی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - مثنوی توصیف کوه پیر پنچال و سختی راه و تعریف کشمیر مینو نظر
به دورش خوشدلی از بسکه عام است
دهن ها باز از خنده چو جام است
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸
اگر می نیست جمعیتکدام است
کمند وحدت اینجا دور جام است
چو ساغر در محیط میکشیها
ز موج باده قلابم بهکام است
دو عالم در نمک خفت از غبارم
[...]
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰
تو را میخانه ای بت تا مقام است
مرا بیت الصنم، بیت الحرام است
مرا دور از تو آسایش کدام است
به من دور از تو آسایش حرام است
نمی دانم که راحت را چه اسم است
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۱
فلک در فکر کار انتقام است
به جای باده خون دل به جام است
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۱
در آن محفل که او را می به جام است
نگوید هر که عاقل می حرام است
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۱
برو مادر که روز من چو شام است
برو مادر که کار من تمام است