گنجور

 
رفیق اصفهانی

تو را میخانه ای بت تا مقام است

مرا بیت الصنم، بیت الحرام است

مرا دور از تو آسایش کدام است

به من دور از تو آسایش حرام است

نمی دانم که راحت را چه اسم است

نمی دانم که عشرت را چه نام است

ملال من که در زندان مقیمم

چه داند آنکه بستانش مقام است

هزاران گل بشکفت از خاکم و ریخت

هنوزم بوی آن گل در مشام است

ندارد دورش آخر این چه ساقیست

نگردد خالی از می این چه جام است

چه صیادی که از یکدانه ی خال

هزارت مرغ دل اکنون بدام است

نسوزد تا تمام از سوز دل مرد

نشاید گفت کاین مرد تمام است

رفیق از باده جامت گر تهی نیست

سپهرت بنده و گیتی غلام است

 
 
 
جدول قرآن کریم
باباطاهر

اگر دل دلبر و دلبر کدام است؟

وگر دلبر دل و دل را چه نام است؟

دل و دلبر به هم آمیته وینم

ندونم دل که و دلبر کدام است

عطار

رَه میخانه و مسجد کدام است

که هر دو بر مَنِ مِسکین حرام است

نه در مسجد گذارندم که رِند است

نه در میخانه کین خَمّار، خام است

میان مسجد و میخانه راهی است

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۵ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اثیر اخسیکتی

مدامم ده، که ایامم مدام است

شکار عیش را، ایام دام است

بیاور باده‌ای، کز وی دو قطره

خرابی دو عالم را تمام است

چه در بند حریفی، باده را باش

[...]

همام تبریزی

تو سلطانی و خورشیدت غلام است

نظر جز بر چنین صورت حرام است

ورای حسن در روی تو چیزی‌ست

نمی‌داند کسی کان را چه نام است

اگر جان را بهشتی در جهان هست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه