چو راون کشته گشت و فتح لنکا
زنش بگرفت دست حور سیتا
به نزد رام نیکو سیرت آورد
چو گنگ از آسمان باگیرت آورد
دوان آمد بسر در خدمت رام
مهیا گشته بر پاداش ایام
نکرده رو به سویش رام و فرمود
که چشمم بر زن بیگانه نگشود
که غرق شرم ازو گشتم سراپا
زن راون چرا آمد ز لنکا
منم آدم تو چون می ترسی از من
بد اندیشید گر خود دیو راون
که آن از راونست و این ز رام است
مرا با تو چه جای انتقام است؟
پس پرده نشین در خانهٔ خویش
امان دادم چه می آیی فراپیش
مرا باید نکوکاری چو خود کرد
ز بد ذاتی گر آن بد کار بد کرد
به جان دادن سزای خویشتن یافت
گر او بد کرد و رو از راستی تافت
پی تعظیم سر بر خاک مالید
زن راون چو لطف رام را دید
به شرم و عفو و لطفش آفرین داد
جبین را بر زمین سود آن پریزاد
به مژگان روفت دیگر خاک درگاه
چو شد کارش همه بر حسب دلخواه
که بردارد سر راون ز میدان
به جان منت ز لطفش خواست فرمان
بدو گفتا چه جای انتظار است
که مارا با تن بی جان چه کاراست
برو با خود برو در آتش انداز
شرار فتنه با آتش کن انباز
گرفت از رام فرمان چون زن دیو
که سوزانند در آتش تن دیو
به جای سوختن بس هیزم افروخت
درو زد آتش و جسمش در آن سوخت
به تابوتش چو آتش برفکندند
سپند آسا به آتش در فکندند
سمندر چون لبش از حرف در ماند
وصیت نامهٔ پروانه برخواند
دماغ هر که یابد بوی دودی
به روح ما فرستد گو درودی
گل و بارش نصیب از دست برده
گرفت آتش چنار سالخورده
به هند این نقل مشهور است هر جا
که می دانند هر یک پیر و برنا
که راون ز آتش عشق جگر سوز
همی سوزد در آتش تا به امروز
و زان آتش برو می آید آواز
که ای دلسوز عفریتان دمساز
کمر بندید و جوشنها بپو شید
به کین خصم شیرافکن بکوشید
مبادا دست یابد رام پر فن
که سیتا را برد از خانهٔ من
به جوش آید ز رشک این مرده خونم
بسوزد ز آتش غیرت درونم
وگرنه اندرین آتش که هستم
بود چون ارغوان و گل به دستم
اگر چه کشته گشت و سوخته هم
نگشته غیرت عشقش جوی کم
یقین دان روح او را عشق ساقیست
که در خاکستر او عشق باقیست
چنین کان سوخته غیرت نهاد است
برو رحمت، اگر چه دیو زاد است
محبت چون زند ز اعجاز خود دم
فرشته گردد از وی دیو و آدم
نه چون بی غیرتان این زمانه
به هر جا عشق را کرده بهانه
به هم جمع آمده بر خوان مگس وار
نه غیرت در خود و نی شرم دلدار
چنین گویند هنونت فلک تاز
شود هر سال در وی هیزم انداز
کزان سوزد همی تا سال دیگر
ز بارانها فرو ننشیند آذر
شرار عشق اگر در دل اثر کرد
به صد طوفان نگردد آتشش سرد
نیندازد اگر یک سال هیزم
نه سر پیدا شود آن فتنهٔ گم
شود زنده خرابی ها کند باز
فلک را در ستم باشد به وی ناز
بدان هیزم نماند فتنه در خواب
نسوزاند دگر ره آتش و آب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان درباره کشته شدن رائون و گرفتار شدن سیتا در دست او میباشد. وقتی رائون کشته میشود، سیتا به رام میرسد و او بهعنوان یک زن بیگانه در نظر رام شرمنده است و نمیخواهد به او توجه کند. رام به سیتا میگوید که ترسی از او ندارد و او را تنها میبیند.
سیتا پس از دیدن رام و مهربانیاش از او تشکر میکند و به او میگوید که باید رائون را بسوزانند تا انتقام بگیرند. در ادامه، سیتا با توجه به درد و عشق خود، دستور میدهد که جسد رائون را بسوزانند. ولی گویی عشق و غیرت رائون همیشه در آتش سوزانده خواهد شد و روح او همچنان در عذاب بوده و داغ عشقش باقی میماند.
داستان بر این نکته تأکید دارد که عشق واقعی هیچگاه نمیمیرد و حتی در میان آتش و درد، حس عشق و غیرت میتواند زنده بماند. در نهایت، عشق و محبت به قدری قوی است که میتواند دیوانهها را به فرشتگان تبدیل کند و حتی در شرایط دشوار، احساسات واقعی را زنده نگه دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که راون (راوان) شکست خورد و لنگکا فتح شد، همسرش سیتا را به دست حوریها سپردند.
هوش مصنوعی: شخصی با ویژگیهای خوب و نیکو به نزد رام میرود و مانند بارانی از آسمان بر او نازل میشود.
هوش مصنوعی: او با شتاب به در خانه آمده و آماده است تا به استقبال روزهای خوب و پاداشهای زندگی برود.
هوش مصنوعی: او به طرف او نرفت و به او گفت که چشمانش را به روی زن بیگانه نگشوده است.
هوش مصنوعی: من از دیدن او کاملاً شرمنده شدم و نتوانستم خودم را کنترل کنم. حالا از خودم میپرسم چگونه او از هند به اینجا آمده است.
هوش مصنوعی: من هم مثل تو هستم، اما اگر از من میترسی و به من بد فکر میکنی، بهتر است با خودت هم فکر کنی که آیا نباید به خودت هم شک کنی.
هوش مصنوعی: من از راوند آمدهام و تو از رام، بین ما چه جایی برای کینهتوزی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: من در خانهٔ خود با آرامش و امان نشستهام، تو چرا به سراغ من میآیی؟
هوش مصنوعی: انسان باید نیکوکاری را از خود آغاز کند، چرا که اگر کسی ذاتاً بد باشد، حتی اگر بدی دیگری انجام دهد، او نیز در چشم دیگران بد به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خود یا دیگران آسیب برساند و از حقیقت دور شود، باید نتیجه کارهای خود را بپذیرد و عاقبت کارش را ببیند.
هوش مصنوعی: زنی به خاطر دیدن لطف و محبت، سر خود را به نشانه احترام بر خاک گذاشت و به تعظیم درآمد.
هوش مصنوعی: به خاطر وقار و بزرگواری و مهربانیاش، پیشانیام را به خاک میسایم و از او سپاسگزاری میکنم. نیکویی آن موجود زیبا به من بهره رسانده است.
هوش مصنوعی: با چشمانش غبار درگاه را پاک کرد، وقتی همه چیز بر وفق مرادش شد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر لطف و محبت خدا، جان خود را فدای او کند و از میدان جنگ برگردد، به نوعی شکرگزاری و درخواست کمک از او را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: به او گفتند که چرا منتظر هستی، در حالی که بدن بدون روح هیچ کاربردی ندارد.
هوش مصنوعی: برس به خود و به آتش بیفکن، آتش فتنه را با شعلهی خود زنده کن.
هوش مصنوعی: رام مانند یک زن که دیو را با فرمان خود تحت کنترل میگیرد، دستور میدهد. این دستوری است که میتواند دشمنان را به آتش بکشد و خسارت و آسیب شدیدی به آنها بزند.
هوش مصنوعی: به جای اینکه خود را به زحمت بسوزاند، هیزمی را آتش زد که بدنش در آن آتش سوخت.
هوش مصنوعی: وقتی که تابوت او را آتش زدند، همچون گیاه سپند که در آتش میافتد، او نیز به آتش سپرده شد.
هوش مصنوعی: سمندر وقتی که از گفتن چیزی باز میماند، وصیتنامهی پروانه را میخواند.
هوش مصنوعی: هر کس که بوی دود را حس کند، روح ما را به او تسلیت بگوید.
هوش مصنوعی: اگر به فکر گل و باران هستی، باید بدانی که این دست سرنوشت است که آتش چنار قدیمی را به جانش انداخته است.
هوش مصنوعی: در هند یک مثل معروف وجود دارد که میگوید: در هر کجا که بروی، خواه پیر باشی یا جوان، مردم به خوبی میدانند و آگاهی دارند.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر عشق سوزان و دردناک خود در آتش عشق میسوزد، همچنان تا امروز در این آتش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: از آتش به وجود آمده، صدایی به گوش میرسد که به کسی میگوید: ای کسی که دلسوز موجودات افسانهای هستی، به ما بپیوند.
هوش مصنوعی: آماده شوید و زرهها را به تن کنید تا با دشمنانی که مانند شیر میزنند، به مبارزه بپردازید.
هوش مصنوعی: مبادا که آن شخص فریبکار به من دست یابد، چون سیتا را از خانهام ربوده است.
هوش مصنوعی: از حسادت این مرده به خشم میآیم و آتش غیرت درونم مرا به سوزش وامیدارد.
هوش مصنوعی: اگر نبودم در این آتش که در آن هستم، میتوانستم چون ارغوان و گل در دست داشته باشم.
هوش مصنوعی: هرچند که او جان خود را فدای عشق کرده و در آتش عشق سوخته است، اما از غیرت و شجاعت او کم نشده است.
هوش مصنوعی: بدان که روح او به عشق ساقی وابسته است و در عین حال، عشق هنوز در وجود او وجود دارد و زنده است.
هوش مصنوعی: این شخص به شدت دچار آسیب و درد شده و به خاطر این حالش، سزاوار رحمت و بخشش است، حتی اگر در اصل فردی بد ذات و ناپاک باشد.
هوش مصنوعی: محبت به قدری قوی و شگفتانگیز است که میتواند فرشته را به وجود آورد و حتی دیو و آدم را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: در این زمان، عشق بهانهای شده برای هر کسی، اما من مثل شما بیغیرت نیستم.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی میپردازد که جمعی از افراد در یک مکان گرد آمدهاند، اما هیچ کدام احساس غیرت یا شرم ندارند. در واقع، آنها بهگونهای رفتار میکنند که نشاندهندهی فقدان سربلندی یا احساس مسئولیت نسبت به یکدیگر است. این تصویر نشاندهندهی نوعی بیتوجهی یا بیاحساسی در رابطههای انسانی است.
هوش مصنوعی: فلک (آسمان) میگوید که هر سال به زندگیات روح تازهای میدهد و در آن، عشق و شوق جدیدی میافزاید.
هوش مصنوعی: چنان آتش و هیجانی در دل دارم که تا سال آینده، از بارش بارانها آرام نمیگیرد.
هوش مصنوعی: اگر عشق آتشی در دل ایجاد کند، حتی با وجود طوفانهای زیاد، آن آتش هرگز خاموش نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر یک سال هیزم نیندازی، آن فتنه گم نمیشود و سر و سامان پیدا نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر خرابیها دوباره جانی بگیرند، آسمان در ظلم و ستم نسبت به او به لطافت و ناز برخورد خواهد کرد.
هوش مصنوعی: بدانید که اگر آتش و فتنهای در کار نباشد، دیگر نیازی به نگرانی از خواب و آرامش نیست و دیگر این آتش و آب شما را تهدید نمیکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.