گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۱۶ - آغاز داستان

 

جهان پیرست امّا طفل سالست

که در پیریش طفلی همچو زالست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه

 

ترا این عشق ورزیدن حلالست

که چون هرمز بنیکویی محالست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل

 

وفا جستن ز تر دامن محالست

که دوران وفاراخشک سالست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی

 

کنون ز‌ آن وقت قرب بیست سالست

عجب حالیست یارب این چه حالست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۴ - رفتن خسرو و گل بباغ

 

همه روی زمین آب زلالست

همه روی هوا باد شمالست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۶ - رسیدن خسرو و گل با هم و رفتن به روم

 

جهان غمخانهٔ وزر و وبالست

که خمرش حب جاه و حب مالست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۷۰ - در وفات قیصر و پادشاهی جهانگیر

 

چرا این حرصت اندر جمع مالست

که گر اینجا وگر آنجا وبالست

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۰

 

بامرش هرچه کردی آن حلالست

ولی بی امر او بر تو وبالست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۰ - در فنا و در یافتن بقای کل فرماید

 

زوال صورتت گرچه جمالست

توئی تو شو که از عین وصالست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید

 

اگرچه سالکست و دروصالست

ولی از دیدن خود در وبالست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۸ - راز گفتن شیخ کبیر با شیخ جنید(قس) از هواداری منصور

 

وصالش از تجلی جلالست

فراقش در میانه دید وصالست

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید

 

بقرآن وقف ترکان کی حلالست

ترا این خدمت و منصب وبالست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید

 

نه شرعت گفت کاینجاگه سوالست

ز بعد صورتت بیشک وبالست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۲ - پسر در قطع علایق این جهان فانی گوید

 

برم دنیا و عقبی در زوالست

که آن حضرت همه عین کمالست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۲ - پسر در قطع علایق این جهان فانی گوید

 

برم دنیا و عقبی چون خیالست

که بیشک خانهٔ رنج و وبالست

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode